v\:* {behavior:url(#default#VML);} o\:* {behavior:url(#default#VML);} w\:* {behavior:url(#default#VML);} .shape {behavior:url(#default#VML);}

Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; text-align:justify; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}

شمــاره   2 

نشریـه فرهنگـی موعــود قــرآن


 

 

7- معرفی امامان

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا الله وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم‏»                                              

«ای کسانی که ایمان آوردهاید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیغمبر و اولی الامر از خودتان را»            نساء: 59

 

جابر بن يزيد جعفىّ گويد از جابر بن عبدالله انصارى شنيدم كه مى‏ گفت: وقتى كه خداى تعالى بر پيامبرش اين آيه را فرو فرستاد گفتم: يا رسول الله! خدا و رسولش را شناخته‏ايم، پس اولو الأمرى كه خداوند طاعت آنها را مقرون به طاعت خود كرده چه كسانى هستند؟

فرمود: اى جابر آنها جانشينان من و ائمّه مسلمين پس از من هستند، اوّل ايشان عليّ بن أبى طالب است و بعد از او حسن و حسين و عليّ بن الحسين و محمّد بن عليّ - كه در تورات به باقر معروف است و تو اى جابر او را مى‏ بينى و آنگاه كه او را ديدار كردى سلام مرا به او برسان - و پس از او جعفر بن محمّد صادق و موسى بن جعفر و عليّ بن موسى و محمّد بن عليّ و عليّ ابن محمّد و حسن بن عليّ و پس از او همنام و هم كنيه من حجّه الله در زمينش و بقيّه الله در بين عبادش، فرزند حسن بن عليّ ائمّه مسلمين خواهند بود، او كسى است كه خداى تعالى مشرق و مغرب زمين را به دست او بگشايد، او كسى است كه از شيعيان و اوليائش غايب شود، غيبتى كه بر عقيده به امامت او باقى نماند مگر كسى كه خداوند قلبش را به ايمان امتحان كرده است.

جابر گويد: گفتم: يا رسول الله! آيا در غيبت او براى شيعيانش انتفاعى هست؟

 

 

فرمود:

آرى، قسم به خدايى كه مرا به نبوّت مبعوث فرمود به نور او استضائه مى‏ كنند و به ولايت او در دوران غيبتش منتفع مى‏ شوند مانند انتفاع مردم از خورشيدى كه در پس ابر است، اى جابر! اين سرّ مكنون خداوند و علم مخزون اوست، آن را از غير اهلش بپوشان. 

                    كمال الدين، ج‏1، ص:253

 

 

8- معرفی قائـم

 

« وَ مَنْ يُطِعِ الله وَ الرَّسُـولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ الله عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَالصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً »

و كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، (در روز رستاخيز،) همنشين كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان و آنها رفيقهاى خوبى هستند.                                 نساء: 69


علی بن ابراهیم در تفسیر این آیه ،  تفسیری منسوب به امام صادق (ع) را ذکر می کند:

« نبيّين اشاره به رسول خدا (ص) است و صدّيقين اشاره به علی (ع) است ، و شهيدان اشاره به حسن (ع) و حسین (ع) است، و صالحان ائمه (ع) می باشند، و نيکورفيقان اشاره به قائم از آل محمد(عج) است.»
                                     (تفسير قمی ، ج1 ، ص142)

 

 

 

 

9- فرود حضرت عیسی (ع)

 

«وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهيداً»

 

« و هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر اينكه پيش از مرگش به او [حضرت مسيح‏] ايمان مى‏ آورد و روز قيامت، بر آنها گواه خواهد بود .»                                         نساء: 159

 

روايت است از شهر بن حوشب که گفت :

حجاج به من گفت : آيه ای در کتاب خداست که در آن درمانده ام.

 گفتم : امير کدام آيه؟

 گفت : فرموده ی خداوند: «و هيچ يك از اهل كتاب نيست مگر اينكه پيش از مرگش به او [حضرت مسيح‏] ايمان مى‏ آورد»، به خدا سوگند من دستور می دهم يهودی و نصرانی را گردن زنند، سپس چشم به او می دوزم پس نمی بينم لبهايش را حرکت دهد تا اينکه بی حرکت گردد؟

گفتم : خداوند حال امير را اصلاح نمايد چنانکه تأويل کرده ای نيست.

گفت : چگونه است ؟

گفتم : همانا عيسی (عليه السّلام) پيش از قيامت به دنيا فرود می آيد، پس اهل هيچ آيين يهود و غير از آن (نصرانی) باقی نماند مگر آنکه پيش از مردنش به او ايمان آورد و پشت سر حضرت مهدی (ع) نماز گزارد.

گفت : وای بر تو ، اين را از کجا آورده ای ؟

من گفتم : اين را محمد بن علی بن الحسين بن علی بن ابيطالب (ع) برايم حديث فرمود.

گفت : به خدا سوگنداز چشمه ی زلالی آورده ای.

                                     (تفسير قمی ، ج1،ص158)

 

 

10- یاران مهدی(عج)

 

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي الله بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرين»

«ای کسانی که ایمان آورده اید هرکدام از شما ها از دین خود مرتد شود پس بزودی خداوند قومی را که بسیار دوست  می دارد و آنها نیز خداوند را دوست می دارند و نسبت به مؤمنان فروتن و بر کافران سرفراز و مقتدرند به نصرت اسلام خواهد برانگیخت»                                     مائده: 54

تأویل آیه :

سليمان بن هارون عجلىّ گويد: شنيدم امام صادق عليه السّلام مى‏ فرمود:

« همانا صاحب اين امر يارانش براى او نگهدارى شده‏اند، اگر همه مردم نيز از بين بروند  خداوند يارانش را به او مى‏ رساند، و آنان همان كسانى هستند كه خداى عزّ و جلّ فرموده: «اگر اينان بدان كافر شوند پس به تحقيق ما گروهى را كه بدان كافر نيستند بر آن موكّل كرده‏ايم» (انعام : 89)

و باز آنان همان كسانى هستند كه خداوند در باره آنان فرموده «خداوند به زودى گروهى را خواهد آورد كه آنان را دوست مى‏ دارد و آنان نيز او را دوست مى‏ دارند، در برابر مؤمنان فروتن و در برابر كافران با عزّت و درشت خو و سختگير هستند»       

                                          غيبت نعمانى، ص: 316

 

 

 

***

 

 

11- خروج قائـم

 

 «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتي‏ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ في‏ إيمانِها خَيْراً قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُون»‏

«آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان به سويشان بيايند، يا پروردگارت بيايد، يا پاره‏اى از نشانه‏هاى پروردگارت بيايد؟ [اما] روزى كه پاره‏اى از نشانه‏هاى پروردگارت [پديد] آيد، كسى كه قبلًا ايمان نياورده يا خيرى در ايمان آوردن خود به دست نياورده، ايمان آوردنش سود نمى‏بخشد. بگو: «منتظر باشيد كه ما [هم‏] منتظريم»            انعام: 158

تأویل آیه :

ابو بصير از امام صادق عليه السّلام روايت می كند كه در تفسير اين قول خداى تعالى فرمود:

این يعنى خروج قائم منتظر ما، سپس فرمود: اى ابا بصير! خوشا بحال شيعيان قائم ما، كسانى كه در غيبتش منتظر ظهور او هستند و در حال ظهورش نيز فرمانبردار اويند، آنان اولياى خدا هستند كه نه خوفى بر آنهاست و نه اندوهگين مى‏شوند.

                                           کمال الدین،ج2،ص357

 

 

 

شماره 1 موعود قرآن

v\:* {behavior:url(#default#VML);} o\:* {behavior:url(#default#VML);} w\:* {behavior:url(#default#VML);} .shape {behavior:url(#default#VML);}

 

شمــاره   1 

نشریـه فرهنگـی موعــود قــرآن

 

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پیشـگفتـار

 

قرآن مجید اراده و خواست خداوند متعال را بر این می داند که دوران حکومت

 شیطان به پایان رسد و بساط پیروان او برچیده شود و حتما تمام بندگان صالح خداوند در همه جای زمین به حکومت رسند و سراسر گیتی به آنان سپرده شود تا قوانین اسلام به طور کامل و همه جانبه تطبیق و اجرا و سعادت افراد بشر تضمین و تامین گردد و هدف نهایی از زندگی تحقق پذیرد.

البته تطبیق این آیات نورانی بر وجود مقدس حضرت مهدی علیه السلام و حکومت جهانی آن حضرت تنها از راه روایات رسول گرامی اسلام(ص) و ائمه معصومین علیهم السلام امکان پذیر است و همچون بسیاری از موضوعات دیگر بدون استفاده از این بیانات نورانی، آیات قرآن خاموش و ساکتند.

بیش از یکصد و بیست آیه از آیات قرآن به مساله مهدویت تفسیر شده است که در اینجا به برخی از آن ها اشاره می کنیم در سال گذشته آیاتی از کلام الله مجید را که محتوای اخلاقی داشت خدمتتان عرضه داشتیم ، امسال و در این نشریه بر آن هستیم که به موضوع موعود و مهدویت در قرآن بپردازیم، امیدواریم از مطالب این نشریه بهترین بهره استفاده را بنمایید.

انشاء الله همچون گذشته، در پایان ماه مبارک رمضان مسابقه ای از  این نشریه برگزار خواهد شد.

 

 

 

 

 

 

1- نامی از نامهای حضرت مهدی(عج)

 

 

ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ (2)

الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (3)                                               بقره ، 2و3

آن کتاب که هیچ شکّی در آن نیست ، مایه هدایت پرهیزکاران است(2) (پرهیزکاران) کسانی هستندکه به غیب ایمان می آورند و نماز به پا  می دارند و از آنچه روزیشان کردیم انفاق می کنند.(3)

امام صادق علیه السلام در ذیل این آیه فرمودند:

«متقیان شیعیان علی علیه السلام هستند و غیب همان حجت غائب است ».    كمال‏ الدين، ج 2، ص 340

 

2- اصحاب قائم

 

«فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً»

پس به کارهای نیک بر يكديگر سبقت جوييد! هر جا باشيد، خداوند همه شما را حاضر مى‏كند.                  بقره: 148

 

 امام باقر (علیه السلام) درباره این آیه می فرمایند:

فرمود: خیرات، ولایت است، و فرموده خداوند «هر جا باشيد، خداوند همه شما را حاضر می ‏كند.»

منظور اصحاب قائم (علیه السلام) سیصدو ده و چند مرد است، فرمود: به خدا سوگند امت معدوده، ایشانند، و حضرت فرمود: همچون ابرهای پاییزی پی در پی در یک ساعت جمع خواهند شد.  

                                                  کافی، ج8، ص313

 

 

 

3- حوادث قبل از ظهور

 

«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين‏»  

قطعاً همه ی شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مال ها و جان ها و ميوه‏ ها، آزمايش می ‏كنيم و بشارت ده به استقامت‏ كنندگان!                             بقره: 155

 

از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمودند:

 به ناچار پیش ازقیام قائم، سالی خواهد بود که مردم در آن گرسنگی کشند و ترس شدیدی از جهت کشتار به آنان رسد و در اموال و جانها و ثمرات کمبودی حاصل گردد و البته این مطلب در کتاب خدا به روشنی آمده ، سپس این آیه را تلاوت فرمودند.

بحارالانوار، ج52، ص228

4- انتشار توحید در کل جهان

 

«وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»                                      آل عمران: 83

 

و هركه در آسمانها و زمين است، خواه ناخواه، در برابرِ (فرمان) او تسليمند، و همه به سوى او بازگردانده می ‏شوند.

 

عياشی: به سند خود از رفاعه بن موسی آورده که گويد: شنيدم حضرت صادق (عليه السلام) پس از تلاوت این آيه

فرمودند:

«هرگاه قائم (عليه السلام) به پاخيزد هيچ سرزمينی باقی نماند مگر اينکه گواهی به لااله الا الله  و محمد رسول الله (صلی الله عليه و آله و سلّم)  در آن ندا گردد.»                             تفسير عياشی، ج1، ص183

 

                                    

 

 

5- یاری موعود

 

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏»

 

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! صبر کنيد! يکديگر را نيز به صبر وا داريد و مرابطه کنيد و از خدا بپرهيزيد، باشد که رستگار شويد.                                   آل عمران ، 200

 

از امام باقر (ع) دربارهی این آیه سئوال شد که امام فرمودند:

صبر کنيد بر ادای فرايض و بادشمنانتان پايداری کنيد و با امامتان (که انتظارش را می کشيد) مرابطه نماييد (این يعنی خود را به رشتهی ولايت او بستن و بر خدمت و پيروی و ياری او گردن نهادن).        غيبت نعمانی، ص199

 

6-  روز تأویل آیات

 

«هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْويلَهُ يَوْمَ يَأْتي‏ تَأْويلُه»

آیا (کافران که منکر آیات خداوند و نتایج اعمالشان هستند) چه انتظار می کشند ؟ منتظر رسیدن تأویل آیات و تحقق یافتن روز موعودند؟ روزی که تأویل آیات فرارسد.

                                                            اعراف: 53

علی ابن ابراهیم در تفسیر خود به نقل از امام صادق (ع) آورده که فرمودند:

 این از آیاتی است که تأویلشان بعد از تنزیلشان می باشد ، فرمودند: آن در دوران حضرت قائم (علیه السلام) است و روز قیامت «آنانکه از پیش آن را فراموش کرده اند» یعنی ترک گفته اند : «گویند همانا رسولان پروردگارمان حق را برای ما بیان داشتند.» ....                                                                          (تفسير قمی  ج 1 ص235)

 

 

بسمه تعالی

 

حضور محترم نمازگزاران و خوانندگان محترم

سلام علیکم

احتراماً به اطلاع می رساند بعد از نظرسنجی های بعمل آمده و درخواستهای مکرر خوانندگان عزیز در راستای تدوین مطالب، به اطلاع می رساند مجموعه نشریاتی که با موضوع زندگینامه، سیره و فضائل حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) منتشر شده بودريال بصورت کامل ویراستاری شده و به همراه مطالب جدید، در قالب کتابی 450صفحه ای با نام مَرَجَ البَحرَین در حال گذران مراحل پایانی جهت چاپ می باشد.

لازم به ذکر است کتاب مذکور مورد تأیید آیت ا... سید محمد محمودی گلپایگانی بوده و مقدمه کتاب به قلم ایشان به زیور طبع آراسته گردیده است.

نکات مهم و برجسته این کتاب :

1- نثر روان مطالب تاریخی که قابل استفاده گروههای سنی نوجوانان،جوانان و بزرگسالان می باشد.

2- استفاده از بیش از صدکتاب مهم و معتبر شیعی و اهل سنت و پرهیز از هرگونه مسائل حاشیه ای و شبه دار

4- در موضوعات مورد اختلاف اهل سنت و شیعیان از منابع هر دو مذهب استفاده گردیده است.

بدینوسیله به استحضار می رساند، هزینه چاپ برای هزار نسخه از این کتاب پنج میلیون تومان می باشد،که امیدواریم با مساعدت شما سروران ارجمند، منبع مالی این فعالیت فرهنگی تأمین گردد. جهت مشارکت و  دریافت اطلاعات بیشتر می توانید با مسئول گروه نشریات، یه شماره 09125130635 تماس حاصل فرمایید.  

                                                                                                         با تشکر التماس دعا

                             

Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; text-align:justify; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}

ساعات کاری کتابخانه

کتابخانه مسجد حضرت زینب(س) با فضایی جدید در خدمت دانش آموزان و دانشجویان می باشد.

همه روزه مخصوص برادران

8صبح الی 21/30

سئوالات مسابقه قرآنی کلام وحی

                                                                                              

                                                                                                                                                                           

 

                مسابقـه قـرآنـی                                                               کـلام وحــی

                                                                                                         

 

 


                                    چهـارده  صلـوات هدیـه به پیشگـاه

                                       پیـام آور بزرگ کربلا حضرت زینب(سلام ا...علیها)

 

 

                                آیین نامه و مقررات مسابقه کلام وحی

 

1-  سئوالات مسابقه از نشریه کلام وحی طراحی گردیده است.

2- زمان پاسخگویی به سئوالات تا تاریخ8/6/91 خواهد بود.

3-پاسخنامه ها ر ا فقط به دفاتر مساجد تحویل دهید و از تحویل پاسخنامه ها به دیگر افراد پرهیز نمایید.

4-چاپ و تکثیر از سئوالات و پاسخنامه ها بلامانع می باشد.

5- سئوالات مسابقه بر روی وبلاگ کتابخانه قابل مشاهده است ، همچنین می توانید پاسخهای خود را به آدرس الکترونیکی کتابخانه ارسال فرمایید.

www.kmhzainab.blogfa.com                                                 ketabkhane_mhzainab@yahoo.com

6- جهت کسب اطلاعات بیشتر می توانید با شماره09125130635

تماس حاصل فرمایید.

 

                         جوایز نفـرات بـرتـر

                      کمک هزینه سفر به مشهد مقدس ، لوازم خانگی و کامپیوتری و ...

 

                                  کتابخـانه عمـومـی مسجـد حضـرت زینـب(س)

 

 

1-به فرموده ی خداوند متعال دروغگویان در قیامت چگونه محشور می شوند؟

1)    روسیاه              2) شرمسار               3) عریان                 4) هیچکدام

 

2-قرآن مجید غیبت را به چه چیزی تشبیه می نماید؟

1) کشتن برادر خویش                         2) خوردن گوشت برادر مرده                 

3)خوردن شراب                                 4) خوردن گوشت حیوان نجس خوار

 

3- طبق آیات قرآنی ستمکار ترین مردم چه کسانی هستند ؟

1)  غیبت کنندگان           2) دروغگویان        3) سخن چینان           3) حسودان

 

4-کدام دسته از افراد در قیامت گریان نخواهند بود ؟

1)کسانی که نظر به حرام نکنند.             2)کسانی که زبان خود را از دروغ حفظ کنند    

3)کسانی که در راه خدا انفاق می کنند.   4) همه موارد

 

5- بهترین زمان برای استغفار چه هنگام می باشد؟

1)    بعد از نماز صبح     2) بعد از نماز ظهر و عصر      3)سحرگاه        4) هنگام طلوع آفتاب

 

6-  خداوند متعال امر به معروف و نهی از منکر را در ردیف کدامیک از اعمال ذیل می داند؟

1)    نماز              2) زکات            3) اطاعت از رسول خدا        4) همه موارد

 

7- با توجه به آیه 13 سوره حجرات ارجمندترین افراد نزد حضرت حق چه کسانی هستند

1)    پرهیزگاران          2) صابران            3) راستگویان           4) شب زنده داران   

 

8- تکذیب آیات خدا نتیجه کدام عمل است ؟

1)    دروغ           2) مسخره کردن              3)  اصرار بر گناه      4) حسادت 

 

9- قرن منشا دروغ را ................. می داند.

1)    شیطان              2) نفس اماره            3) حسادت             4) غرور

 

10-کدامیک از موارد ذیل از آثار توکل می باشد؟

1)    افزایش قدرت تصمصم گیری             2) ترک گناه    

3) عدم نگرانی از حوادث                      4) همه موارد صحیح می باشد.

 

 

 

 

 

11- بهترین دوستان از منظر قرآن چه کسانی هستند؟

 

 

12- خداوند چند نفس را در قرآن را برای انسان بر می شمارد فقط نام ببرید؟

 

 

 

13- قرآن  چند معیار برای فضیلت  و برتری انسانها بر می شمارد ؟ نام برید ؟

 

 

 

 

14-طبق آیات قرآن کریم  توبه در چه صورت پذیرفته خواهد شد؟

 

 

 

 

 

 

 

15- مخلِص و مخلَص به چه معناست و از چه نظر با هم تفاوت دارند؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مسجدی که در آن شرکت کرده اید : ...........................................                 

نام و نام خانوادگی :  .......................................................  سن : ............  میزان تحصیلات : ................

رشته تحصیلی : ................................................. شماره همراه : .................................................................

آدرس : ............................................................................................................................................................

پست الکترونیکی : ........................................................................  

پاسخنامـه سئـوالات چهـارگزینـه ای

ردیف

ا

2

3

4

ردیف

ا

2

3

4

1

 

 

 

 

6

 

 

 

 

2

 

 

 

 

7

 

 

 

 

3

 

 

 

 

8

 

 

 

 

4

 

 

 

 

9

 

 

 

 

5

 

 

 

 

10

 

 

 

 

 

1-سطح مطالب نشریه و شیوه ارائه آن را چگونه ارزیابی می کنید؟پیشنهاد خود را بنویسید؟

 

 

 

2- نحوه توزیع و اطلاع رسانی را چگونه ارزیابی می کنید؟ پیشنهاد خود را بنویسید؟

 

 

3- سطح سئوالات  و شیوه برگزاری مسابقه را چگونه ارزیابی می کنید؟ پیشنهاد خود را بنویسید؟

 

 

4-خواهان مطالعه در چه زمینه هایی هستید؟

 

5-چه موضوعی را برای نشریه بعدی انتخاب می نمایید؟

 

6- کدام نشریه را بعنوان بهترین نشریه این واحد فرهنگی تا به امروز انتخاب می نمایید؟

 

 

 

شماره14: تواضـع ، سـلام و تحیـت ، ابتلا و آزمایـش

                           حدیث شماره 14 : امام علی(ع) می فرماید :

                         کسی که آغاز به سلام می کند از نظر قرب و منزلت به                               خدا و پیامبر نزدیکتر است.

                                                                                                               اصول کافی ج2/ص645

 

 

 

 

 

 

                                               ((  با توجه به وجود آیات قرآنی  در حفظ نشریه کوشا باشید. ))

 

ادامه مبحث حس سلوک و اخلاق اجتماعی

تـواضـغ

یکی دیگر از اخلاق و سنن مقدس در اسلام تواضع است .خداوند متعال می فرماید:

 

وَعِبَادُ الرَّحْمَـٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا.

و بندگان خداى رحمان كسانى‌اند كه روى زمين به نرمى گام برمى‌دارند؛ و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مى‌دهند.                        (فرقان/63)

 

همچنین خداوند در مورد انسانهای متکبر می فرماید :

 

وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا

و در [روى‌] زمين به نخوت گام برمدار، چرا كه هرگز زمين را نمى‌توانى شكافت، و در بلندى به كوهها نمى‌توانى رسيد.                                                                   ﴿اسرا/٣٧

 

لقمان حکیم نیز به فرزند خود اینگونه سفارش می کند :

 

وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا ۖ إِنَّ اللَّـهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ

و از مردم رُخ برمتاب، و در زمين خرامان راه مرو كه خدا خودپسند لافزن را دوست نمى‌دارد.                                                                                         ( لقمان/١٨)

سـلام و تحیّـت

در بسیاری از روایت کلمه ی تحیت در قرآن به سلام تفسیرشده است. خداوند می فرماید :

 

وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا ۗ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا

و چون به شما درود گفته شد، شما به [صورتى‌] بهتر از آن درود گوييد، يا همان را [در پاسخ‌] برگردانيد، كه خدا همواره به هر چيزى حسابرس است.                        ﴿نساء/86

 

و با ز حضرت حق می فرماید :

 

... فَإِذَا دَخَلْتُم بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَىٰ أَنفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِّنْ عِندِ اللَّـهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً  ...

...هنگامی که داخل خانه ای شدید بر خویشتن سلام کنید  ، سلام و تحیتی از سوی خداوند ، سلام و تحیتی با برکت و پاکیزه                                                         ( نور/61)

این آیه نشان می دهد حتی اگر در خانه کسی هم نبود از جانب خداوند به خودتان سلام گویید که نشاندهنده ی اهمیت سلام کردن است.

 

 

و در جایی که خداوند متعال در مورد سلام و تحیت در بهشت می فرماید :

 

أُولَـٰئِكَ يُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَيُلَقَّوْنَ فِيهَا تَحِيَّةً وَسَلَامًا

اينانند كه به پاس آن كه صبر كردند غرفه بهشت را پاداش مى‌گيرند و در آن جا با سلام و درود مواجه مى‌شوند.                                                                    ﴿فرقان/ ٧٥

 

... وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ   ....  تحیت بهشتیان در بهشت سلام است.              (یونس /10)

                

ابتـلا و آزمـایش

خداوند روزی همه ی انسانها را در عالم تضمین و تأمین می نماید اما تمام افراد بشر در بهره گیری از این مواهب یکسان نیستند ، یکی از این تفاوتها ابتلا و آزمایش است که برای تکامل و خودسازی انسانهاست . خداوند متعال می فرماید :

 

... وَلَوْ شَاءَ اللَّـهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـٰكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ ...

و اگر خدا می‌خواست همه شما را یک امت می‌گردانید، و لیکن (این نکرد) تا شما را به احکامی که در کتاب خود به شما فرستاد بیازماید .                                      (مائده/48)

 

خداوند متعال روزی و نعمت را وسیله ای برای آزمایش قرار داده و می فرماید :

 

وَاللَّـهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ ۚ فَمَا الَّذِينَ فُضِّلُوا بِرَادِّي رِزْقِهِمْ عَلَىٰ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَهُمْ فِيهِ سَوَاءٌ ۚ أَفَبِنِعْمَةِ اللَّـهِ يَجْحَدُونَ

و خدا رزق بعضی از شما را بر بعضی دیگر فزونی داده، آنان که رزقشان افزون شده (زیادی) رزقشان را به زیردستان و غلامان نمی‌دهند تا باهم مساوی شوند (لیکن مقام خدایی را به بتی یا بشری می‌دهند تا با خدا شریک و مساوی دانند، زهی جهل و ناسپاسی!) آیا نعمت ایمان به خدا را (به عصیان و شرک) باید انکار کنند؟!    ﴿نحل/٧١

 


امیدواریم این سلسله مباحث اخلاقی مورد توجه خوانندگان محترم قرار گرفته و توانسته باشیم قدم کوچکی در ترویج فرهنگ قرآنی برداشته باشیم.با توجه به اینکه این مجموعه ، اولین نشریه این واحد فرهنگی در موضوعات قرآنی بوده ، مطمئناً دارای نواقص و اشکالاتی است  که انشاء الله در آینده برطرف خواهد شد.

                                                          ما را از دعای خیر خویش محروم نفرمایید.

شماره13:حفظ حریم ، عفو وبخشش و اتحاد

                           حدیث شماره 13 : امام علی(ع) می فرماید :

                         هنگامی که بر دشمن خود پیروز شدی

                         عفـو را شکرانه ی این پیروزی قرار ده.                

                                                                                                                نهج البلاغه حکمت 11

 

 

 

 

 

 

 

                                               ((  با توجه به وجود آیات قرآنی  در حفظ نشریه کوشا باشید. ))

 

ادامه مبحث حس سلوک و خوشرفتاری

 

حفظ حریم از سوی فرزندان

 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ۚ مِّن قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ۚ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّكُمْ ۚ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ ۚ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۚ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمُ الْآيَاتِ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (58)وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۚ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمْ آيَاتِهِ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (59)

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، قطعاً بايد غلام و كنيزهاى شما و كسانى از شما كه به [سنِ‌] بلوغ نرسيده‌اند سه بار در شبانه روز از شما كسب اجازه كنند: پيش از نماز بامداد، و نيمروز كه جامه‌هاى خود را بيرون مى‌آوريد، و پس از نماز شامگاهان. [اين،] سه هنگام برهنگى شماست، نه بر شما و نه بر آنان گناهى نيست كه غير از اين [سه هنگام‌] گرد يكديگر بچرخيد [و با هم معاشرت نماييد]. خداوند آيات [خود] را اين گونه براى شما بيان مى‌كند، و خدا داناى سنجيده‌كار است. و چون كودكان شما به [سنِ‌] بلوغ رسيدند، بايد از شما كسب اجازه كنند؛ همان گونه كه آنان كه پيش از ايشان بودند كسب اجازه كردند. خدا آيات خود را اين گونه براى شما بيان مى‌دارد، و خدا داناى سنجيده‌كار است.                                                          ( سوره ی مبارکه ی نور )

علاقه به زیبایی و حب جمال

قران کریم بر این واقعیت تاکید دارد که انسان عاشق زیباییهاست و مهمترین انگیزه در فعالیت و نشاط وی در زندگی این حس است.اسلام نیز قصد سرکوبی این حس را ندارد اما رعایت اعتدال در این رابطه در اخلاق اسلامی سفارش شده است. خداوند متعال می فرماید :

 

الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ...

مال و پسران زيور زندگى دنيايند، و نيكيهاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر اميد [نيز] بهتر است.                                                        (کهف/46)

 

 

 

و نیز در قرآن مجید می خوانیم :

 

قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّـهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ ۚ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

اى پيامبر] بگو: «زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده، و [نيز ] روزيهاى پاكيزه را چه كسى حرام گردانيده؟» بگو: «اين [نعمتها] در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آورده‌اند و روز قيامت [نيز ]خاصّ آنان مى‌باشد.» اين گونه آيات [خود] را براى گروهى كه مى‌دانند به روشنى بيان مى‌كنيم.                               ( اعراف /32)

 

عفـو و بخـشش

روح گذشت از تقصیر دیگران و نادیده گرفتن خطاهای آنان یکی دیگر از مکارم و محاسن اخلاق و آداب معاشرت است،زیرا در زندگی اجتماعی کمتر کسی دیده می شود که حقی از او ضایع نشده و دیگران حرمت او را نشکسته باشند. خداوند متعال می فرماید:

خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ

گذشت پيشه كن، و به [كار] پسنديده فرمان ده، و از نادانان رخ برتاب (اعراف/199)

و نیز می فرماید :

الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ ۗ وَاللَّـهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

همانان كه در فراخى و تنگى انفاق مى‌كنند؛ و خشم خود را فرو مى‌برند؛ و از مردم در مى‌گذرند؛ و خداوند نكوكاران را دوست دارد.                                    (آل عمران/134)

و خداوند وعده ای زیبا به آنانکه گذشت می کنند می دهد:

 

وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا ۖ فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّـهِ ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ

و جزاى بدى، مانند آن، بدى است. پس هر كه درگذرد و نيكوكارى كند، پاداش او بر [عهده‌] خداست. به راستى او ستمگران را دوست نمى‌دارد.                    (شوری/40)

 

در این آیه  با فرض وقوع گناه و استحقاق مجازات،خداوند می فرماید :هرکس عفو و اصلاح کند پاداشش با خدا است و خداوند ستمکاران را دوست نمی دارد.

 

 

 

اتحـاد و همبستگـی

یکی دیگر از آداب معاشرت و حسن سلوک و خوش رفتاری با مردم ، روحیه ی هماهنگی و همبستگی است، زیرا از جمله ی حقایق مسلم و انکارناپذیری که هیچ گونه شک و تردید ی در آن راه ندارد لزوم اتحاد و همبستگی در یک اجتماع است.

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّـهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ۚ وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنتُمْ عَلَىٰ شَفَا حُفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِّنْهَا ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّـهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ                                       ﴿آل عمران/103)

همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد، و پراكنده نشويد؛ و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد: آنگاه كه دشمنان [يكديگر] بوديد، پس ميان دلهاى شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شديد؛ و بر كنار پرتگاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد. اين گونه، خداوند نشانه‌هاى خود را براى شما روشن مى‌كند، باشد كه شما راه يابيد.

خداوند متعال تفرقه و اختلاف را موجب از دست دادن عزت و استقلال می داند،که می فرماید:

وَأَطِيعُوا اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ ۖ وَاصْبِرُوا ۚ إِنَّ اللَّـهَ مَعَ الصَّابِرِينَ

و از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد و با هم نزاع مكنيد كه سست شويد و مهابت شما از بين برود، و صبر كنيد كه خدا با شكيبايان است.                                         (انفال/46)

اختلاف نوعی عذاب الهی

قران مجید در جای دیگر اختلاف و در گیری را یکی از بلاهای آسمانی می داند که می فرماید:

قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَىٰ أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْضٍ ۗ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ           (انعام/65)

بگو: «او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پاهايتان عذابى بر شما بفرستد يا شما را گروه گروه به هم اندازد [و دچار تفرقه سازد] و عذاب بعضى از شما را به بعضى [ديگر] بچشاند.» بنگر، چگونه آيات [خود] را گوناگون بيان مى‌كنيم باشد كه آنان بفهمند.

اختلاف حربه ی شیطان

إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ

همانا شيطان مى‌خواهد با شراب و قمار، ميان شما دشمنى و كينه ايجاد كند،

(مائده/91)

 

شماره12:خوش رفتاری با مردم(روابط اجتماعی)

                           حدیث شماره 12 : امام صادق (ع) می فرماید :

                            سه چیز است که اگر کسی یکی از آنها را انجام دهد خدا                                        بهشت را  بر او واجب می کند:

1- انفاق در حال تنگدستی

2-  خوشرویی با همه ی مردم

3-  گفتن حق گرچه به زیان باشد.         اصول کافی ج2/ص103    

                                                                  ((  با توجه به وجود آیات قرآنی  در حفظ نشریه کوشا باشید. ))

 

18- ادامه موضوع خوش رفتاری با مردم(روابط اجتماعی)

 

1-18 صلـه ی رحـم

 رسیدگی به وضع خویشان و بستگان نسبی و پیوند مستمر با آنان یکی دیگر از نشانه های اخلاق و سنن مرضیه ی اسلامی و انسانی و از علائم حسن سلوک و خوش رفتاری با مردم است.

خداوند متعال ر قرآن کریم می فرماید :

وَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا

و حق خويشاوند را به او بده و مستمند و در راه‌مانده را [دستگيرى كن‌] و ولخرجى و اسراف مكن.                                                                                                 (اسراء/26)

و در جای دیگر می فرماید:

فَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ۚ ذَٰلِكَ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّـهِ ۖ وَ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

پس حق خويشاوند و تنگدست و در راه‌مانده را بده. اين [انفاق‌] براى كسانى كه خواهان خشنودى خدايند بهتر است، و اينان همان رستگارانند.                    ﴿روم/38

 

و خلاصه اینکه در مورد دیگر،آنجا که صفات مردم نیکوکار را بیان می کند،می فرماید:

 

...وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ...

و( نیکوکارا کسی است که) مال [خود] را با وجود دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه‌ماندگان و گدايان و در [راه آزاد كردن‌] بندگان بدهد، و نماز را برپاى دارد، و زكات را بدهد، و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند؛                (بقره/177)

 

برخی می پندارند صله رحم یعنی تنها به دیدار ارحام رفتن و از آنان احوالپرسی کردن.ولی باید دانست که صله رحم تنها در دید بازدید خلاصه نمی شود.

از دید گاه قران صله رحم آنقدر اهمیت دارد که خداوند متعال آنرا در ردیف پرستش خویش قرار داده که نشانه عظمت این امر است. و در این  مورد می فرماید :

وَاعْبُدُوا اللَّـهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا ۖ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ...

 

و خدا را بپرستيد، و چيزى را با او شريك مگردانيد؛ و به پدر و مادر احسان كنيد؛ و در باره خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و....                                                 (نساء/36)

 

 

 

و نیز در جایی دیگر ار قران مجید ارحام بعد از نام خداوند آمده است که فرموده:

 

...وَاتَّقُوا اللَّـهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ ۚ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا

 

و از خدايى كه به [نام‌] او از همديگر درخواست مى‌كنيد پروا نماييد؛ و زنهار از خويشاوندان مَبُريد، كه خدا همواره بر شما نگهبان است                                  (نساء/1)

 

قطع رحم و آثار سوء آن از نظر قران

 

بی شک،قطع رحم از گناتان کبیره است و موجب عذاب آخرت می شود و قران مجید شدیدا از آن نهی کرده است.

قطع رحم مستوجب لعن خداست ، قران کسانی را که قطع رحم می کنند سزاوار لعن خدا می داند و می فرماید:

فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِن تَوَلَّيْتُمْ أَن تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ أُولَـٰئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّـهُ...

پس [اى منافقان،] آيا اميد بستيد كه چون [از خدا] برگشتيد [يا سرپرست مردم شديد] در [روى‌] زمين فساد كنيد و خويشاونديهاى خود را از هم بگسليد؟اينان همان كسانند كه خدا آنان را لعنت نموده.                                                      (محمد/22و23)          

و در مورد دیگر می فرماید:

وَالَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّـهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّـهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ ۙ أُولَـٰئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ

 

و كسانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مى‌شكنند و آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده مى‌گسلند و در زمين فساد مى‌كنند، بر ايشان لعنت است و بد فرجامى آن سراى ايشان راست ، قاطع رحم جزء فاسقان و زیانکاران است.                     ( رعد/25)

 

امام صادق (ع) می فرماید :

صله ی رحم حساب روز قیامت را آسان و عمر را طولانی و انسان را از مرگ بد نگه می دارد.                                                                                          اصول کافی ج2/ص157

 

 

 

 

 

2- 18 انصـاف

در روابط اجتماعی یعنی سود زیان را میان خود و دیگران نصف کردن و در مقام داوری،حقوق طرفین دعوا را بطور برابر رعایت کردن.

برخی از مردم در مقام سخن یا ادای شهادت چنانچه منافع خود یا خویشاوندان خود را در معرض خطر ببیند به سادگی حاضر نیستند حقیقت را بگویند،از این رو قران مجید می فرماید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّـهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ ۚ إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّـهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا ۖ فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَىٰ أَن تَعْدِلُوا ۚ وَإِن تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّـهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، پيوسته به عدالت قيام كنيد و براى خدا گواهى دهيد، هر چند به زيان خودتان يا [به زيان‌] پدر و مادر و خويشاوندان [شما] باشد. اگر [يكى از دو طرف دعوا] توانگر يا نيازمند باشد، باز خدا به آن دو [از شما ]سزاوارتر است؛ پس، از پى هوس نرويد كه [درنتيجه از حق‌] عدول كنيد. و اگر به انحراف گراييد يا اعراض نماييد، قطعاً خدا به آنچه انجام مى‌دهيد آگاه است.                                     (نساء/135)

3-18 حفظ حریم دیگران

احترام به شئون مردم و حفظ حریم و شخصیت دیگران نیز یکی دیگر از ویژگی های انسان متخلق به اخلاق حسنه و از آداب معاشرت است. خداوند متعال می فرماید :

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّىٰ تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَىٰ أَهْلِهَا ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّىٰ يُؤْذَنَ لَكُمْ ۖ وَإِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا ۖ هُوَ أَزْكَىٰ لَكُمْ ۚ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، به خانه‌هايى كه خانه‌هاى شما نيست داخل مشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن سلام گوييد. اين براى شما بهتر است، باشد كه پند گيريدو اگر كسى را در آن نيافتيد، پس داخلِ آن مشويد تا به شما اجازه داده شود؛ و اگر به شما گفته شد: «برگرديد» برگرديد، كه آن براى شما سزاوارتر است، و خدا به آنچه انجام مى‌دهيد داناست                                                                             ﴿نور/27و28)

شمار11:آثار اعتماد و توکل به خدا

                           حدیث شماره 11 : حضرت علی(ع) می فرماید :

                            کسـی کـه بر خـدا تـوکل کنـد مغلوب نمی شود

                             و کسی که به خدا پناهنده شود شکست نمی خورد.

                                                                                                                          مستدرک الوسائل ج2/ص288

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                             ((  با توجه به وجود آیات قرآنی  در حفظ نشریه کوشا باشید. ))

 

17- ادامه مبحث توکل

در شماره گذشته تعریفی از توکل را خدمت خوانندگان محترم عرضه داشتیم در ادامه بحث به آثار توکل از دیدگاه قرآن کریم خواهیم پرداخت.

قدرت تصمیم گیری:

...فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ﴿آل عمران/159)

و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن، زيرا خداوند توكل‌كنندگان را دوست مى‌دارد.

شجـاعـت

وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّـهِ وَكِيلًا

و كافران و منافقان را فرمان مبر، و از آزارشان بگذر و بر خدا اعتماد كن و كارسازى [چون‌] خدا كفايت مى‌كند(و با توکل به خداوند بزرگ از هیچ کس نهراس)(احزاب/48)

ترک گناه و عدم سلطه ی شیطان برمتوکلان

إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ

چرا كه او(شیطان) را بر كسانى كه ايمان آورده‌اند، و بر پروردگارشان توكل مى‌كنند، تسلّطى ندارد.                                                                                                ﴿نحل/99

فَقَالُوا عَلَى اللَّـهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ

پس گفتند: «بر خدا توكّل كرديم. پروردگارا، ما را براى قوم ستمگر [وسيله‌] آزمايش قرار مده.»                                                                                                   ﴿یونس/85

پس به هر اندازه که ایمان و توکل داشته باشی از زیر سلطه ی شیطان بیرون خواهی بود و در نتیجه از آلودگی و انحراف مصون خواهی ماند.

 

تاثیر ناپذیری از اقبال و ادبار مردم و عدم نگرانی از حوادث:

...ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّـهِ وَكِيلًا

... و خدا آنچه را كه شبانه در سر مى‌پرواند، مى‌نگارد. پس، از ايشان روى برتاب و بر خدا توكل كن، و خدا بس كارساز است.                                                     ﴿نسا/81)

فَإِن تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِيَ اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ

پس اگر روى برتافتند، بگو: «خدا مرا بس است. هيچ معبودى جز او نيست. بر او توكل كردم، و او پروردگار عرش بزرگ است.  .                                                       (توبه/129)

 

 

چند سال زندان برای توسل به غیر خدا

یوسف پیامبر با آن مقام و عظمت که خدای متعال درباره ی او می فرماید:

(انه من عبادنا المخلصین)(او از بندگان مخلص ما بود)،هنگامی که احساس کرد یکی از آن دو نفری که در زندان با او بسر می برند آزاد خواهد شد گفت وقتی از زندان رهایی یافتی نزد سلطان مصرکه رفتی به یاد من نیز باش. قران می فرماید:

وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ (یوسف/42)

و [يوسف‌] به آن كس از آن دو كه گمان مى‌كرد خلاص مى‌شود، گفت: «مرا نزد آقاى خود به ياد آور.» و[لى‌] شيطان، يادآورى به آقايش را از ياد او برد؛ در نتيجه، چند سالى در زندان ماند.

...وَادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ(یوسف/45)پس از چندى [يوسف را] به خاطر آورده بود.

به هر حال ، پس از اینکه حضرت یوسف به غیر خدا توسل جست امام صادق(ع) فرمود:

جبرئیل نزد یوسف آمد و گفت:چه کسی تورا زیباترین مردم قرار داد؟        

 

 گفت:پروردگار من؟

جبرئیل:چه کسی مهر تورا آنچنان در دل پدر افکند؟                       

یوسف:پروردگار من.

جبرئیل:چه کسی کاروتن را به سذاغ توفرستاد تا تورا از چاه نجات دهند؟

یوسف:پروردگار من

جبرئیل:چه کسی سنگ را (که از بالای چاه افکند بودند)از تو دور کرد؟    

یوسف:پروردگارمن.

جرئیل:چه کسی تورا از چاه نجات داد؟                                          

یوسف:پروردگار من

جبرئیل:چه کسی مکر و حیله زنان مصر را از تو دور ساخت؟                

یوسف: پروردگار من

جبرئیل گفت:پروردگارت می گوید چه چیز باعث شد که حاجتت را نزد مخلوق بردی و نزد من نیاوردی؟ به همین جهت باید چند سال در زندان بمانی.

 

تفسیر مجمع البیان ج3/ص235

 

 

 

18-حسن سلـوک و خـوش رفتاری با مـردم

چنانکه در شماره قبل گفتیم یک از نقاط مهم در تزکیه و تهذیب حسن خلق می باشد ، هرچند حسن خلق مربوط به فضایل نفسانی از قبیل عدالت ، شجاعت ، تواضع و ... می باشد . اما همچنین کسانی را که نیز با مردم خوشرو و در اجتماع خوش برخورد هستند خوش اخلاق می نامند و این نشان از شخصیت ذاتی و سلامتی روحی شخص است . در میان این آداب اخلاقی حسن برخورد و معاشرت اجتماعی از جایگاه ويژه ای برخوردار است که در شماره بعد به برخی از آیات قرآنی در زمینه های صله ی رحم ، عفو و ... اشاره خواهیم کرد.

 

 

 

 


اما عظمت شب قدر اقتضا می کند که از خدا بهترین چیز را طلب کنیم.

 از حضرت موسی (علیه السلام) نقل شده که به خدا عرضه داشت:

خدایا! نزدیکی به تو را می خواهم.

خدا فرمود: نزدیکی به من، برای کسی است که شب قدر را بیدار بماند.

حضرت موسی (علیه السلام) گفت: خدایا! رحمت تو را می خواهم.

خدا فرمود: رحمت من، برای کسی است که شب قدر را بر بینوایان ترحم کند.

حضرت موسی (علیه السلام) گفت: خدایا! عبور از صراط را می خواهم.

خدا فرمود: آن، برای کسی است که در شب قدر، صدقه ای بدهد.

حضرت موسی (علیه السلام) گفت: خدایا! درختان و میوه های بهشتی می خواهم.

خدا فرمود: آن، برای کسی است که در شب قدر، تسبیح گوید.

حضرت موسی (علیه السلام) گفت: خدایا! رهایی از آتش را می خواهم.

خدا فرمود: آن، برای کسی است که در شب قدر، آمرزش بخواهد و استغفار کند.

حضرت موسی (علیه السلام) گفت: خدایا! خرسندی تو را می خواهم.

خدا فرمود: خرسندی من، برای کسی است که در شب قدر، دو رکعت نماز بگذارد.

 

                                                             بحار الانوار، ج 98، ص145، ج3

 

شماره10:کمک به خلق خدا و اعتماد و توکل به خدا

حدیث شماره 10 : حضرت محمد(ص) می فرماید :

                            کسی که جهت برآوردن حاجت برادر مسلمان خود گام بردارد                                         خـداوند متعـال برای هر قدمی هفتاد ثواب در نامه ی عمل او                                         می نویسد و هفتاد گناه او را می بخشد.                

                                                                                                                                    اصول کافی ج2/ص198

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                             ((  با توجه به وجود آیات قرآنی  در حفظ نشریه کوشا باشید. ))

 

16-خدمـت بـه بنـدگان خدا

ازنقاط بسیار حساس در اخلاق اسلامی حس تعاون و تعاضد و خدمت به مردم بخصوص خدمت به مومنان و صالحان است .از سیره ی اولیا علیهم صلوات الله استفاده می شود. که پس از ادای فرایض،بالاترین وسیله برای تقرب به خداوند متعال این خصلت نیکوست.این احساس،انسان را از خود خواهی و خود بینی باز می دارد و به اخلاق الهی و ملکوتی متخلق می سازد.

خداوند تعالی می فرماید : 

...وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ...

در راه نیکی و پرهیزکاری به یکدیگر کمک کنید....                                         (مائده/2)

به هر حال اگر کسی نمی تواند نیاز نیازمندی را برآورد باید با او بگونه ای سخن بگوید که دلشکسته و مایوس نشود.قران مجید می فرماید:

وَإِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاءَ رَحْمَةٍ مِّن رَّبِّكَ تَرْجُوهَا فَقُل لَّهُمْ قَوْلًا مَّيْسُورًا

و اگر به اميد رحمتى كه از پروردگارت جوياى آنى، از ايشان روى مى‌گردانى، پس با آنان سخنى نرم بگوى                                                                                    ﴿اسرا/28)

قرآن و اصلاح میان مردم

همچنین قرآن مجید در راستای اصلاح امور بین انسانها می فرماید:

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ

در حقيقت مؤمنان با هم برادرند، پس ميان برادرانتان را سازش دهيد و از خدا پروا بداريد، اميد كه مورد رحمت قرار گيريد                                                    ﴿حجرات/10)،     

قرآن و یتیمان

قرآن و یتیمان در قرآن مجید در باره ی ایتام آیات متعددی دیده می شود که در پاره ای از آیات ، بی اعتنایی به یتیمان را علامت کفر و نفاق می شمارد و می فر ماید:

أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ فَذَٰلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ

آيا كسى را كه [روز] جزا را دروغ مى‌خواند، ديدى؟اين همان كس است كه يتيم را بسختى ، مى‌راند،                                                                                       (ماعون/1و2)

كَلَّا ۖ بَل لَّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ                   ﴿فجر/17و18

ولى نه، بلكه يتيم را نمى‌نوازيد؛و بر خوراك‌[دادن‌] بينوا همديگر را بر نمى‌انگيزيد؛

 

 

 

و در جایی دیگر پس از عبادت خدا و نیکی به پدرو مادر و خویشاوندان،محبت و احسان به ایتام را یادآور می شود و می فرماید:

وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّـهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ...

و چون از فرزندان اسرائيل پيمان محكم گرفتيم كه: «جز خدا را نپرستيد، و به پدر و مادر، و خويشان و يتيمان و مستمندان احسان كنيد،                                    (بقره/83)

و آنگاه که مصادیق بر و نیکوکاری را می شمارد یتیم نوازی را پس از ایمان به خدا  و روز جزا و ایمان به پیامبران و کتابهای آسمانی و فرشتگان ذکر می کند و این دلیل بر اهمیت یتیم نوازی است که در این ردیف آمده است . می فرماید:

لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينَ

نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد، بلكه نيكى آن است كه به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى‌] و پيامبران ايمان آورد، و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه‌ماندگان و گدايان و در [راه آزاد كردن‌] بندگان بدهد، و نماز را برپاى دارد، و زكات را بدهد، و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند .                         ( بقره /177)

و آنگاه که یتیم بودن رسول خدا (ص) را به وی تذکر می دهد،می فرماید:

أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَىٰ       مگر نه تو را يتيم يافت، پس پناه داد؟                 ﴿ضحی/6 

سپس می فرماید:

فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ     و اما [تو نيز به پاس نعمت ما] يتيم را ميازار،             ﴿ضحی/9

17-توکـل و اعتمـاد بـه خداونـد

یکی دیگر از مظاهر ایمان و مکارم اخلاق،توکل بر خدا و اعتماد به پروردگار متعال است.

پیامبر گرامی اسلام(ص) توکل را از جبرئیل سوال کرد،جبرئیل گفت : معنای توکل این است که انسان یقین کند به اینکه سود و زیان و بخشش و حرمان به دست مردم نیست و باید از آنها نا امید بود و اگر بنده ای به این مرتبه از معرفت برسد و جز برای خدا کاری انجام ندهد و جز او به کسی امید وار نباشد و از غیر او نهراسد و غیر از خدا چشم طمع به کسی نداشته باشد،این همان توکل بر خداست.

 

 

 

توکـل در قـرآن

قرآن مجید در موارد متعددی توکل بر خدا از ویژگی افراد با ایمان می داند و می فرماید:

...وَعَلَى اللَّـهِ فَتَوَكَّلُوا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ

او سرپرست ماست، و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.»          ﴿مائده/23،توبه/51

...وَعَلَى اللَّـهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ

و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند.                                                  (آل عمران/122)

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّـهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ

مؤمنان، همان كسانى‌اند كه چون خدا ياد شود دلهايشان بترسد، و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد، و بر پروردگار خود توكل مى‌كنند.        ﴿انفال/2)

ۚ... وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّـهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا

هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام‌رساننده است. به راستى خدا براى هر چيزى اندازه‌اى مقرر كرده است.                                 (طلاق/3)

ازاینرو ،قرآن مجید در موارد متعددی مردم را به این مسئله توجه می دهد و می فرماید به دیگران اعتماد نکنید، در سختی ها به خدا توجه کنید و بطور  کلی امور خود را به خدا وا گذارید و به اعتماد بر او دنبال فعالیت خویش بروید،چرا که تمام کارها به دست قدرت اوست.

يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّـهِ ۖ وَاللَّـهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ

اى مردم، شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بى‌نياز ستوده است.              ﴿فاطر/15

 

وَإِن يَمْسَسْكَ اللَّـهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ ۖ وَإِن يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ

و اگر خدا به تو زيانى برساند، كسى جز او برطرف كننده آن نيست، و اگر خيرى به تو برساند پس او بر هر چيزى تواناست.                                                             ﴿انعام /17)

وَإِن يَمْسَسْكَ اللَّـهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ ۖ وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ ۚ يُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۚ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

و اگر خدا به تو زيانى برساند، آن را برطرف‌كننده‌اى جز او نيست، و اگر براى تو خيرى بخواهد، بخشش او را ردكننده‌اى نيست. آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مى‌رساند، و او آمرزنده مهربان است.                                                          ﴿یونس/107)

 

ادامـه بحـث تـوکـل در شمـاره بعـد

شماره9:نیـت ، اخـلاص و ریـا

حدیث شماره 9 : امام علی(ع) می فرماید :

                         سر آغـاز اخـلاص ، نا امیـدی از غیـر خـداست.                

                                                                                                                                    غررالحکم/ص433

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                             

                                             ((  با توجه به وجود آیات قرآنی  در حفظ نشریه کوشا باشید. ))

 

 

15-نیت و اخلاص عمـل

درکلیه ی اعمال اعم از قلبی و بدنی ، به ویژه عبادات ، اصالت با نیت است . نیت تا آن درجه موثر است که چنانچه عملی غیر عبادی  و مباح با صیغه ی الهی و قصد قربت انجام شود عنوان عبادت به خود می گیرد و دارای اجر و ثواب می شود.

آنچه در اسلام اهمیت دارد جنبه ی باطنی و حقیقی عمل است ، که ارزش و قبولی اعمال به آن بستگی دارد.

نیت خالص نیتی است که از عمق جان برخاسته و از اعتقادات و خلقیات و ملکات انسان نشات می گیرد.این گونه نیت نمودار شخصیت و منش واقعی انسان است که در قرآن کریم ازآن به (شاکله) تعبیر شده است:

قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ...                                                                     

بگو: «هر كس بر حسب ساختار [روانى و بدنى‌] خود عمل مى‌كند،                 (اسرا/84)

در حدیث از امام جعفر صادق علیه السلام آمده که :مقصود از شاکله(نیت)است.

                                                                                        (اصول کافی،ج2ص85).

وهمچنین خداوند متعال می فرماید:

... وَإِن تُبْدُوا مَا فِي أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّـهُ...                                    (بقره/248)

...آنچه در دلهاى خود داريد، آشكار يا پنهان كنيد، خداوند شما را به آن محاسبه مى‌كند؛...

 

اخـلاص

 

و اما اخلاص ، پاک کردن نیت از شرک و ریاست . اخلاص دارای مراتبی است ، نخستین مرتبه ی آن این است که عبادت از ریا و وظاهرنمایی به دور باشد . بنابراین اگر کسی به نیت ثواب و یا تقاضای حاجتی عبادتی را انجام دهد عملش صحیح است ولی اخلاص این شخص کامل نیست عبادت کامل آن است که مؤمن در دلش چیزی جز حضرت حق نباشد.

قرآن مجید در این باره می فرماید:

 

وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّـهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ...

و فرمان نيافته بودند جز اينكه خدا را بپرستند، و در حالى كه به توحيد گراييده‌اند، دين [خود] را براى او خالص گردانند،...                                                             (بینه/5)

 

 

 

...فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا

...هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد، و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد.»                                                      (کهف/110)

قسمت آخر آیه اشاره دارد بر اینکه عمل صالح آن است که در آن هیچ گونه شرک و ریا وجود نداشته باشد. پس آگر دیگران را در عبادت خدا شریک کنیم اخلاص از بین می رود  وتنها جنبه  صوری و ظاهری آن باقی می ماند و موقعی که عمل محتوای واقعی خود را از دست داد،نتیجه ای عاید انسان نخواهد شد.

 

و در مورد حضرت موسی (ع)می فرماید:

وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَىٰ ۚ إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا

و در اين كتاب از موسى ياد كن، زيرا كه او پاكدل و فرستاده‌اى پيامبر بود.    (مریم/51)

نکتـه جـالب و قابـل توجـه

مخلَص به معنای خالص شده می باشد . اما مخلِص  به کسانی اطلاق می شود که اخلاص آن موسمی و گذراست . خداوند درباه این افراد ( مخلِصین ) می فرماید.

فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّـهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ

و هنگامى كه بر كشتى سوار مى‌شوند، خدا را پاكدلانه مى‌خوانند، ولى‌ چون به سوى خشكى رساند و نجاتشان داد، بناگاه شرك مى‌ورزند.                              (عنکبوت/65)

 

وَإِذَا غَشِيَهُم مَّوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّـهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ ۚ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ

و چون موجى كوه‌آسا آنان را فرا گيرد، خدا را بخوانند و اعتقاد [خود] را براى او خالص گردانند، ولى‌ چون نجاتشان داد و به خشكى رساند برخى از آنان ميانه‌رو هستند، و نشانه‌هاى ما را جز هر خائن ناسپاسگزارى انكار نمى‌كند.                             (لقمان/32)

 

خلاصه اینکه دلی می تواند صفا ونورانیت پیدا کند که در خواست پروردگار را بر هوای خویش مقدم دارد و جز او هوایی دیگر در سر نپروراند. و به دیگر سخن،کسی می تواند در زمره ی مخلصین قرارگیرد که تمام اعمالش تنها برای خدا باشد ، چنانکه خاتم پیامبران (ص) به ابلاغ و اعلام این نکته مامور بوده که فرمود:

 

 

 

 

قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّـهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ لَا شَرِيكَ لَهُ ۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ.

بگو: «در حقيقت، نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانيان است.» [كه‌] او را شريكى نيست، و بر اين [كار] دستور يافته‌ام، و من نخستين مسلمانم.                                                                               (انعام/162و163)

در اینجا بطور خلاصه به موضوع ریا که عکس اخلاص است کوتاه می پردازیم.

 

ریـا در قرآن

ریا عبارت است از تظاهر و خود نمایی و اظهار عمل به انگیزه ی جلب توجه و ستایش مردم است.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ كَالَّذِي يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ...

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، صدقه‌هاى خود را با منّت و آزار، باطل مكنيد، مانند كسى كه مالش را براى خودنمايى به مردم، انفاق مى‌كند و به خدا و روز بازپسين ايمان ندارد...                                                                                                         (بقره/264)

خداوند ریاکاران از در زمره منافقین می آورد و می فرماید :

إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّـهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَىٰ يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّـهَ إِلَّا قَلِيلًا.                                                                  (نساء/142)

منافقان، با خدا نيرنگ مى‌كنند، و حال آنكه او با آنان نيرنگ خواهد كرد؛ و چون به نماز ايستند با كسالت برخيزند. با مردم ريا مى‌كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى‌كنند.

فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ

پس واى بر نمازگزارانى كه از نمازشان غافلند، آنان كه ريا مى‌كنند، و از [دادن‌] زكات [و وسايل و مايحتاج خانه‌] خوددارى مى‌ورزند.                                         (ماعون/4و7)

وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا مِن دِيَارِهِم بَطَرًا وَرِئَاءَ النَّاسِ...

و مانند كسانى مباشيد كه از خانه‌هايشان با حالت سرمستى و به صرف نمايش به مردم خارج شدند و در پنهان مردم را از راه خدا باز می دارند.

شماره8:التزام به مستحبات و نوافل                                               مرابطه ، مجاهدت و ریا

حدیث شماره 8 : امام علی(ع) می فرماید :

                         همانطور که با دشمن خود جهاد می کنید با هواهای                                 نفس به مبارزه و پیکار برخیزید.                

                                                                                       شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید    ج20/ص314

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                               ((  با توجه به وجود آیات قرآنی  در حفظ نشریه کوشا باشید. ))

 

12- التزام عملی به نوافل و مستحبات و ترک مکروهات

یکی دیگر از نقاط شروع تهذیب نفس التزام عملی به نوافل و مستحبات و ترک مکروهات می باشد خداوند متعال می فرماید :

تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَ‌بَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَ‌زَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿١٦ فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِيَ لَهُم مِّن قُرَّ‌ةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿١٧         ( سجده /16و17)

از بسترهاى خواب [براى عبادت شب‌] پهلو تهى مى‌كنند و پروردگارشان را با خوف و رجا مى‌خوانند و از آنچه روزيشان كرده‌ايم انفاق مى‌كنند. پس هيچ كس نمى‌داند چه چيزى از روشنى چشم‌ها به پاداش آنچه انجام مى‌دادند برايشان نهفته شده است.

 

همچنین خداوند متعال می فرماید :

وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَىٰ أَن يَبْعَثَكَ رَ‌بُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا             

و پاسى از شب را زنده بدار كه نافله‌اى مخصوص تو است، باشد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند.                                                                                    ﴿اسرا/79

13-مُـرابِـطـه

مرابطه حساس ترین مسیر تهذیب نفس و سالک الی الله شدن است.

مرابطه به معنای مراقب خود بودن و پیوسته نگران حال خویشتن بودن است.که شامل چهار مرحله مشارطه ، مراقبه ، محاسبه و معاتبه می باشد که در ذیل بصورت مختصر بدانها خواهیم پرداخت .

 

1-13مشـارطـه

مشارطه بدین معناست که انسان با خود عهد ببند که در انجام تکالیف و مسئولیتهای خود هیچ کوتاهی نکند و این عهد و پیمان را هر روز با خود تکرار کند تا ملکه ی ذهنش شود. تا انشاءالله در روز قیامت در زمره ی حسرت خورندگان قرار نگیرد.

 

... يَا حَسْرَ‌تَىٰ عَلَىٰ مَا فَرَّ‌طتُ فِي جَنبِ اللَّـهِ ...                                                  

... ای وای بر من که در انجام وظیفه کوتاهی کرده و جانب خدا را فرو گذاشتم.

﴿زمر/٥٦

 

 

 

 

2-13 مـراقبـه

بعد از اینکه انسان عهد و پیمان بست باید در تمام اوضاع مراقب و نگران خویش باشد تا مبادا در اثر فراموشی ، غفلت و سهل انگاری عهد خود را با پروردگار عالمیان بشکند.

 

وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ

و آنان كه امانتها و پيمان خود را رعايت مى‌كنند،                                        ﴿مومنون/8

 

وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّـهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ ۚ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ

و مانند كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند پس خدا هم خودشان را از يادشان برد. آنان همان فاسقانند.                                                                              ( حشر/19)

 

3-13- محـاسبـه

همانطور که انسان هر روز صبح با خداوند عهد و پیمان می بندد ، زمانی را نیز بصورت روزانه باید برای محاسبه اعمال خود در آن روز قرار دهد.بطور کلی می توان گفت محاسبه یعنی حسابرسی اعمال گذشته و تعهد نسبت به آینده.خداوند متعال در جای جای قرآن به محاسبه اعمال اشاره می کند.

 

وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَ‌هُ فِي عُنُقِهِ ۖ وَنُخْرِ‌جُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنشُورً‌ا (13) قْرَ‌أْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا ﴿١٤

و كارنامه هر انسانى را به گردنش آويخته‌ايم، و روز قيامت براى او نامه‌اى كه آن را گشوده مى‌بيند بيرون مى‌آوريم. [گفته شود] نامه‌ات را بخوان. كافى است كه امروز خود حسابرس خويش باشى                                                          ﴿اسراء/١٣و14

 

4-13- معـاتبـه

پس از آنکه انسان از محاسبه و بازنگری در اعمال روزانه خود فراغت پیدا کرد و انسان در محکمه وجدان از خود دادخواهی کرد ، حال وقت آن رسیده که خود را مورد انتقاد قرار دهد. که الهام گرفته از نفس لوامه است و بعد از این سرزنش و توبیخ وقت ان رسیده که از اعمال خلافی که انجام داده توبه نماید.

 

 

 

 

14- ریاضـت و مجـاهـدت  با نفـس

منظور از مجاهدت و ریاضت در اسلام ترک دنیا ، چله نشینی و عزلت نشینی همچون صوفیان نیست بلکه تمرین نفس برای وادار کردن آن به کارهای خیر و سنن صالحه و ترک محرمات و سایر امورحسنه است. خداوند متعال می فرماید :

وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَ .

 و اين كه براى انسان جز آنچه تلاش كرده نيست                                          ( نجم/39)

 

إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَ‌بُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُ‌وا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ.

 بى‌گمان، كسانى كه گفتند: پروردگار ما خداست، سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنها نازل مى‌شوند كه بيم مداريد و غمگين مباشيد و مژده باد شما را به بهشتى كه وعده داده مى‌شديد.                                                                                  ( فصلت/30) 

 

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ‌ يُسْرً‌ا ﴿٥ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ‌ يُسْرً‌ا ﴿٦                                           ( انشراح )

پس بى‌ترديد با [هر] دشوارى آسانى است . [آرى‌] مسلما با [هر] دشوارى آسانى است .

 

وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّـهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ ﴿٦٩

كسانى كه در راه ما مجاهدت كنند( سختیها و ناملایمات را می پذیرند) ، به يقين آنها را به راه‌هاى خود هدايت مى‌كنيم، و بى‌ترديد خدا با نيكوكاران است.    ( عنکبوت/69)

 

جهت ارائه انتقادات و پیشنهادات خود و همچنین جهت دریافت رایگان نشریه

با شماره 09125130635 تماس حاصل فرمایید

شماره7:ادامه مبحث توبه و استغفار                                            ادای فـرایض و واجبـات

                           حدیث(قدسی) شماره 7 : خداوند متعال می فرماید :

                         هیچ عبادتی به اندازه ادای واجبات ، بنده ام را نزد                                   من محبوب نمی کند.                                  اصول کافی ج2/ص82

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                               ((  با توجه به وجود آیات قرآنی  در حفظ نشریه کوشا باشید. ))

 

سرانجـام توبـه نکـردن از گنـاه

کسانی که از گناه پشیمان نیستند و در توبه کردن امروز و فردا می کنند سر انجام نافرجامی در پیش دارند.واین همان راهی است که به فرموده ی قرآن کریم پایانش کفر و تکذیب آیات خدا و استهزای حقایق آسمانی حواهد بود، که می فرماید:

ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّـهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ  

آنگاه فرجام كسانى كه بدى كردند [بسى‌] بدتر بود، [چرا] كه آيات خدا را تكذيب كردند و آنها را به ريشخند مى‌گرفتند.                                                             ﴿روم/10)

خدا نکند که کار انسان بدانجا بکشد که مهر غفلت بر دل و گوشش نهاده  و پرده ی تاریکی و ضلالت بر چشمش کشیده شود و مصداق آیه ی کریمه ی ذیل گردد.

 خَتَمَ اللَّـهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمعِهِم وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ                           ﴿بقره/ 7)

خداوند بر دلهاى آنان، و بر شنوايى ايشان مُهر نهاده؛ و بر ديدگانشان پرده‌اى است؛

حال که ضرر و خطر گناه از دیدگاه قرآن کریم روشن شد روا نیست که انسان خردمند در رفع آثار شوم آن از صفحه ی دل درنگ کند ، زیرا گناه سم مهلکی است که اگر در رفع  آثار آن هرچه زودتر اقدام نشود دیگر راه نجاتی باقی نمی ماند.

چنانکه خداوند متعال به پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم می فرماید:

وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ...                                       (مریم/39)

و آنان را از روز حسرت بيم ده،آنگاه كه داورى انجام گیرد.و حال آنكه آنها در غفلتند.

و در جایی دیگر می فرماید:

... يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ                                  

«كاش بازگردانده مى‌شديم و [ديگر] آيات پروردگارمان را تكذيب نمى‌كرديم و از مؤمنان مى‌شديم.»                                                                                        (انعام/27)

باید دانست که بهترین موقع برای استغفار و توبه نیمه های شب است،آنگاه که همه ی درها بسته است و تمام دیده ها در خواب ، ولی درهای رحمت الهی به روی بندگانش باز است.

خداوند در وصف بندگان مومن می فرماید:

الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ          

[اينانند] شكيبايان و راستگويان و فرمانبرداران و انفاق‌كنندگان و آمرزش‌خواهان در سحرگاهان.                                                                                            (آل عمران/17)

 

 

و در جایی دیگر می فرماید:

كَانُوا قَلِيلًا مِّنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ                       (17،١٨/ذاریات)

و از شب اندكى را مى‌ خوابند و در سحرگاهان [از خدا] طلب آمرزش مى‌كردند.

11- ادای فـرایض و واجبـات

یکی دیگر از مهمترین مسائل اداء فرایض و اهتمام به واجبات است به ویژه نماز، روزه، زکات،حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر . درباره این واجبات به وفور آیاتی در قران کریم وجود دارد که در ذیل به چند نمونه از آن اشاره خواهیم کرد.

فَإِن تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ

پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند، راه برايشان گشاده گردانيد، زيرا خدا آمرزنده مهربان است.                                                                              ( توبه/5 )

در آیه بالا می بینید پس از توبه و استغفار اقامه ی نماز و پرداخت زکات را ضامن عفو الهی و موجب مغفرت حضرت حق می داند.

همچنین  خداوند متعال کعبه را مایه هدایت انسانها قرارداده و می فرماید :

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِينَ

در حقيقت، نخستين خانه‌اى كه براى [عبادت‌] مردم، نهاده شده، همان است كه در مكه است و مبارك، و براى جهانيان [مايه‌] هدايت است.                      ( آل عمران/96 )

 

خداوند جهاد را نیز مایه هدایت انسانها قلمداد می کند و می فرماید:

" وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ"           ( عنکبوت/69 )

( و آنان که در راه ما ( خدا ) تلاش ( جهاد ) می کنند بی تردید ما آنان را به راههای خود هدایت می کنیم . و آگاه باشید که بی هیچ تردید ، خداوند با نیکوکاران است )

 

و همچنین خداوند متعال امر به معروف ونهی از منکر را در ردیف نماز و زکات بیان می فرماید:

«و المؤمنون و المؤمنت بعضهم أولیآء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر و یقیمون الصّلوه و یؤتون الزّكوه و یطیعون الله و رسوله أولئك سیرحمهم الله إن الله عزیز حكیم»

 

مردان و زنان با ایمان ولی ( یار و یاور) یكدیگرند، امر به معروف و نهی از منكر می‌كنند، نماز را بر پا می‌دارند؛ و زكات را می‌پردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت می‌كنند؛ به زودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار می‌دهد؛ خداوند توانا و حكیم است.                    ( توبه /71 )

 

 

 

متأسفانه در جامعه کنونی ما انسانها این مهم ( امر به معروف و نهی ازمنکر) را بدست فراموشی سپرده اند و  اینگونه می پندارند اگر ما خودمان را از ورطه انحرافات حفظ کنیم بس است و  زندگی دیگر افراد جامعه به ما ارتباطی ندارد.

در صورتیکه خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید نابود شدن بعضی از اقوام و مورد نفرین قرار گرفتن آنها به این دلیل بود که مردم آن جامعه همدیگر را از گناه نهی نمی کردند.

 

لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُوا يَعْتَدُونَ ﴿٧٨ كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ ۚ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ ﴿٧٩

از ميان فرزندان اسرائيل، آنان كه كفر ورزيدند، به زبان داوود و عيسى بن مريم مورد لعنت قرار گرفتند. اين [كيفر] به خاطر آن بود كه عصيان ورزيده و [از فرمان خدا] تجاوز مى‌كردند. [و] از كار زشتى كه آن را مرتكب مى‌شدند، يكديگر را بازنمى‌داشتند. راستى، چه بد بود آنچه مى‌كردند.                                                         (مائده/78و79)

بحث در مورد این مقوله فراوان است که انشاء الله در نشریه ای جداگانه به صورت مفصل بدان خواهیم پرداخت.

ادای امانت و وفای به عهد

یکی دیگر از اهم واجبات امانت داری، وفای به عهد و راستگویی است که نبودنش علامت نفاق است.

در مقام اهمیت این موضوع همین بس که خداوند متعال در تعریف انبیا آنان را با صفت امین بیان می کند.

درباره حضرت هود می فرماید:

إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ ﴿١٢٤ إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ ﴿١٢٥                  (  شعرا )

آنگاه كه برادرشان هود به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟ من براى شما فرستاده‌اى امین هستم.

 

همچنین  قران مجید به مردم دستور می دهد که به پیروی از انبیا علیه السلام امین باشند و در صورتی که امانتی به آنها داده شد در حفظ آن بکوشند و امانت را به صاحبنش بازگردانند:

إِنَّ اللَّـهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا ...                               

خدا به شما فرمان مى‌دهد كه سپرده‌ها را به صاحبان آنها برسانید؛           ﴿ نساء /٥٨

 

وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ

و آنان كه امانتها و پيمان خود را رعايت مى‌كنند،                                        ﴿مومنون/8

                         شماره بعد: التزام عملی به مستحبات و ترک مکروهات

شماره6:استهـزاء و سخـره در قـرآن                                           تـوبـه و استـغفـار در قـر

                           حدیث شماره 6 : امام صادق(ص) می فرمایند:

                          در قیامت همه دیده ها گریان خواهد بود مگر سه دیده :

1-  چشمی که از نظر کردن به حرام فروافتد

2-  چشمی که در اطاعت خدا بیداری کشد.

3-  چشمی که در دل شب از خوف خدا بگرید.

                                                                                                                               اصول کافی ،ج2/ص482

                                               ((  با توجه به وجود آیات قرآنی  در حفظ نشریه کوشا باشید. ))

 

استهـزاء و سخـره در قـرآن

یکی دیگر از  محرمات استهزا و مسخره کردن دیگران است . افرادی که به منظور بی اعتبار کردن دیگران و خنداندن و مجلس آرایی از آبروی دیگران مایه میگذارند.خداوند از این عمل به عنوان ظلم و ستم نامبرده و شدیدا مورد توبیخ قرار داده است. خداوند متعال می فرماید :

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَىٰ أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِّن نِّسَاءٍ عَسَىٰ أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ ۖ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ ۖ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ ۚ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ ﴿١١

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند؛ و نه زنانی زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند؛ و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید؛ و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند!                                                                          ( حجرات/ 11 )

 الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ ۙ سَخِرَ اللَّـهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

آنهایی که از مؤمنان اطاعت کار به خاطر صدقاتشان عیبجویی می‌کنند، و کسانی را که (برای انفاق در راه خدا) جز به مقدار (ناچیز) توانائی خود دسترسی ندارند، مسخره می‌نمایند، خدا آنها را مسخره می‌کند؛ (و کیفر استهزاکنندگان را به آنها می‌دهد؛) و برای آنها عذاب دردناکی است!                                                                     ﴿توبه/ ٧٩

إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ ﴿١٠٩فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّىٰ أَنسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنتُم مِّنْهُمْ تَضْحَكُونَ ﴿١١٠إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴿١١١                                                           ( مومنون)                                     

در حقيقت، دسته‌اى از بندگان من بودند كه مى‌گفتند: «پروردگارا، ايمان آورديم. بر ما ببخشاى و به ما رحم كن [كه‌] تو بهترينِ مهربانى.» و شما آنان [=مؤمنان‌] را به سخره گرفتيد، تا [با اين كار] ياد مرا از خاطرتان بردند و شما بر آنان مى‌خنديديد. من [هم‌] امروز به [پاس‌] آنكه صبر كردند، بدانان پاداش دادم. آرى، ايشانند كه رستگارانند.

 

 

 

قابل توجه خوانندگان محترم  همه گناهانی که در این سه شماره بطور  خلاصه بدانها پرداخته شد اعم از  دروغ ، حسد ، عیب جویی ، غیبت و استهزا همگی از یک عضو سر می زند و آن زبان است. سرمنشا بسیاری از گناهان به فرموده اولیاء الله همین زبان است . انشاء الله بتوانیم با کنترل و هدایت این عضو در مسیر الطاف الهی قدم برداریم.

با توجه به محدود بودن زمان ، مجال آن نیست به کلیه گناهانی که قرآن بدان اشاره کرده بپردازیم بنابراین مطالعات بیشتر را به عهده علاقمندان می گذاریم.

نظر  به بحثی که در دو شماره اخیر داشتیم . ذکر این مطلب در اینجا خالی از لطف نیست که ، خداوند متعال 5 معیار برای فضیلت و برتری مردم بر شمرده که عبارتند از:

1- تقوا : ... إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ ...

ارجمندترين شما نزد خدا با تقواترین شماست                                        ( حجرات/ 13)

2- عقل و تعقل : که آیات بسیاری از قرآن بر آن دلالت دارد.

3-جهاد در راه خدا : چنانکه خداوند می فرماید :

... فَضَّلَ اللَّـهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً ۚ وَكُلًّا وَعَدَ اللَّـهُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَفَضَّلَ اللَّـهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا

... خداوند، كسانى را كه با مال و جان خود جهاد مى‌كنند به درجه‌اى بر خانه‌نشينان مزيت بخشيده، و همه را خدا وعده [پاداش‌] نيكو داده، و[لى‌] مجاهدان را بر خانه‌نشينان به پاداشى بزرگ، برترى بخشيده است؛                                   ﴿نساء/95

4- ایمان

5- علم و دانش : علم و ایمان دو معیار اساسی بوده و دو رکن فضیلت انسان است.

يَرْفَعِ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ ۚ وَاللَّـهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ

خدا [رتبه‌] كسانى از شما را كه ایمان آورده و كسانى را كه دانشمندند [بر حسب‌] درجات بلند گرداند، و خدا به آنچه مى‌كنيد آگاه است.                           ( مجادله /11  )

 

قرآن این پنج عامل را دلایل برتری یک انسان به دیگر انسانها می داند ، در این میان هیچ حرفی از ثروت ، رنگ پوست و ... بعنوان دلایل برتری به میان نیامده است.

 

 

 

 

10- توبـه و استغفـار

دهمین مرحله ،توبه و استغفار است. وقتی که انسان در اثر غفلت و نادانی و یا طغیان غرایز حیوانی و هوای نفسانی دچار گناه شد باید بی درنگ خود را در معرض رحمت الهی قرار دهد و از او آمرزش بخواهد و با آب توبه واستغفار دل و جان خویش را شستشو دهد،که سهل انگاری و امروز و فردا کردن در امر توبه خود گناه دیگری و دلیل بر طغیان مضاعف است.

از قرآن کریم استفاده می شود که توبه به دو شرط پذیرفته می شود:

1- اینکه گناه در اثر جهل و نادانی واقع شده باشد نه با انگیزه ی کفر و طغیان.

2- آنکه انسان پس از ارتکاب جرم بلافاصله پشیمان شده و هرچه زودتر توبه کند.

خداوند در این مورد می فرماید:

إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّـهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٍ فَأُولَـٰئِكَ يَتُوبُ اللَّـهُ عَلَيْهِمْ ۗ وَكَانَ اللَّـهُ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴿١٧وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّىٰ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ ۚ أُولَـٰئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا ﴿١٨

توبه، نزد خداوند، تنها براى كسانى است كه از روى نادانى مرتكب گناه مى‌شوند، سپس به زودى توبه مى‌كنند؛ اينانند كه خدا توبه‌شان را مى‌پذيرد، و خداوند داناى حكيم است. و توبه كسانى كه گناه مى‌كنند، تا وقتى كه مرگ يكى از ايشان دررسد، مى‌گويد: «اكنون توبه كردم»، پذيرفته نيست؛ و [نيز توبه‌] كسانى كه در حال كفر می‌ميرند، پذيرفته نخواهد بود،آنانند كه برايشان عذابى دردناك آماده كرده‌ايم.      (نساء/17،18)

أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّـهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ...

آيا براى كسانى كه ايمان آورده‌اند هنگام آن نرسيده كه دلهايشان به ياد خدا و آن حقيقتى كه نازل شده نرم [و فروتن‌] گردد.                                                  (حدید/16)

 

خیز، اى بنـده ی محـروم و گنهـكار بیـا       یك شب اى خفته غفلتزده بیدار بیا

بس شب و روز كه در زیر لَحَد خواهى خفت      دَم غنیمت بشمار امشب و بیدار بیا

شب فیض است و در توبه و رحمت باز است       خیز، اى عبد پشیمان و خطاكار بیا

فرصت از دست مده، مى گذرد این لحظات     منشین غافل و بى حاصل و بیكار بیا

 

شماره 5:ادامه مبحث ترک معصیت و گناه

                           حدیث شماره 5 : حضرت محمد(ص) می فرمایند:

                          هرگـاه مؤمـن بـدون عـذر دروغ بگوید هفتادهزار فرشته او                                را لعنت می کنند...    مستدرک الوسائل ج2/100-سفینه البحار ج2/ص474

 

                                                                      

 

 

                                               ((  با توجه به وجود آیات قرآنی  در حفظ نشریه کوشا باشید. ))

 

ادامـه ی مبحـث دروغ

 

* منافقین از دروغگویانند

خداوند در اولین آیه از سوره منافقون می فرماید:

إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَ‌سُولُ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَ‌سُولُهُ وَاللَّـهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ

چون منافقان نزد تو آيند گويند: «گواهى مى‌دهيم كه تو واقعاً پيامبر خدايى.» و خدا [هم‌] مى‌داند كه تو واقعاً پيامبر او هستى، و خدا گواهى مى‌دهد كه مردم دوچهره سخت دروغگويند.                                                                                     (منافقون/1)                                         

* آثار دروغ و دروغگويي

 

قرآن از مردم مي خواهد که از دروغ پرهيز کنند; زيرا دروغگويي امري زيان آور براي انسان است افزون بر اين موجب مي شود تا انسان در زمره ستمگران قرار گيرد.خداوند می فرماید:

فَمَنِ افْتَرَىَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ مِن بَعْدِ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ             

پس كسانى كه بعد از اين بر خدا دروغ بندند آنان خود ستمكارانند       (آل عمران/94)

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ

و كيست ‏ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بسته يا آيات او را تكذيب نموده بى ترديد ستمكاران رستگار نمى‏شوند                                                                (انعام/21)

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا لِيُضِلَّ النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

پس كيست‏ستمكارتر از آنكس كه بر خدا دروغ بندد تا از روى نادانى مردم را گمراه كند آرى خدا گروه ستمكاران را راهنمايى نمى‏كند.                                     (انعام/144)

وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ تَرَى الَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسْوَدَّةٌ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْمُتَكَبِّرِينَ

و روز قيامت كسانى را كه بر خدا دروغ بسته‏اند رو سياه مى‏بينى آيا جاى سركشان در جهنم نيست.                                                                                                  (زمر/ 60)

 فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ

در دلهايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت                                               (بقره/10)

الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ

امروز به [سزاى] آنچه بناحق بر خدا دروغ مى‏بستيد و در برابر آيات او تكبر مى‏كرديد به عذاب خواركننده كيفر مى‏يابيد .                                                               (انعام/93)

 

حسـادت در آیات قرآنی

 

*تعریف حسادت

یکی دیگر از گناهان بزرگی که انسان در راه تهذیب نفس باید از آن خودداری کند حسد است.

راغب اصفهانی اینگونه تعریف می کند:

غبطه آرزوی داشتن نعمت است ، در صورتیکه حسد آرزوی نابودی نعمت برای شخصی که سزاور داشتن آن نعمت است می باشد و یا حتی تلاش برای از بین بردن آن نعمت .

اهل غبطه هنگامیکه نعمتی را در کسی مشاهده می کنند می گویند ای کاش ما نیز از این نعمت برخوردار بودیم .و تلاش می کنند از این عمت برخوردار شوند.

وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّـهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۚ لِّلرِّ‌جَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُوا ۖ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ ۚ وَاسْأَلُوا اللَّـهَ مِن فَضْلِهِ ۗ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا     ﴿نساء/32

و زنهار، آنچه را خداوند به [سبب‌] آن، بعضى از شما را بر بعضى [ديگر] برترى داده آرزو مكنيد. براى مردان از آنچه [به اختيار]كسب كرده‌اند بهره‌اى است، و براى زنان [نيز] از آنچه [به اختيار] كسب كرده‌اند بهره‌اى است. و از فضل خدا درخواست كنيد، كه خدا به هر چيزى داناست.

*خطرساز بودن حسد

وَمِن شَرِّ‌ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ .  و از شرّ [هر] حسود، آنگاه كه حسد ورزد.               (فلق/5)

* حسادت اهل کتاب

وَدَّ كَثِيرٌ‌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُ‌دُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارً‌ا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّـهُ بِأَمْرِ‌هِ اِنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ‌                                                                                              

بسيارى از اهل كتاب -پس از اينكه حق برايشان آشكار شد- از روى حسدى كه در وجودشان بود، آرزو مى‌كردند كه شما را، بعد از ايمانتان، كافر گردانند. پس عفو كنيد و درگذريد، تا خدا فرمان خويش را بياورد، كه خدا بر هر كارى تواناست.         ﴿بقره/١٠٩)

*عذاب الهی عاقبت حسودان

بِئْسَمَا اشْتَرَ‌وْا بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن يَكْفُرُ‌وا بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ بَغْيًا أَن يُنَزِّلَ اللَّـهُ مِن فَضْلِهِ عَلَىٰ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۖ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَىٰ غَضَبٍ ۚ وَلِلْكَافِرِ‌ينَ عَذَابٌ مُّهِينٌ                    (بقره/90)

وه كه به چه بد بهايى خود را فروختند كه به آنچه خدا نازل كرده بود از سر رشك انكار آوردند، كه چرا خداوند از فضل خويش بر هركس از بندگانش كه بخواهدفرو مى‌فرستد. پس به خشمى بر خشم ديگر گرفتار آمدند.و براى كافران عذابى خفت‌آور است.

 

 

غیبـت در آیـات قـرآنـی

غیبت به معنای  پشت سر دیگران بدگویی کردن و سخن ناخوشایند گفتن است.

غیبت یکی از گناهان کبیره ای است که به شدت در قرآن مورد نکوهش قرار گفته است.

 

وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ    واى بر هر بدگوى عيبجويى                                          (همزه/1)

 

وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا ۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِ‌هْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّـهَ ۚ إِنَّ اللَّـهَ تَوَّابٌ رَّ‌حِيمٌ                                                                                        ﴿حجرات/١٢

و بعضى از شما غيبت بعضى نكند؛آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده‌اش را بخورد ؟ از آن كراهت داريد. [پس‌] از خدا بترسيد، كه خدا توبه‌پذير مهربان است

لَّا يُحِبُّ اللَّـهُ الْجَهْرَ‌ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ ۚ وَكَانَ اللَّـهُ سَمِيعًا عَلِيمًا

خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد، مگر [از] كسى كه بر او ستم رفته باشد، و خدا شنواى داناست.                                                                       ( نساء/148)

سخـن چینـی در آیـات قرآنـی

یکی دیگر از رذائل اخلاقی سخن چینی است که خداوند به شدت از آن نهی می کند.

خداوند متعال سخن چین را در قرآن (( زنیم ))  می نامد یعنی کسی که اصل و نسبی ندارد و این خود دلیل بر عظمت این گناه است.

هَمَّازٍ مَّشَّاءٍ بِنَمِيمٍ (11)  عُتُلٍّ بَعْدَ ذَٰلِكَ زَنِيمٍ (13)

 از کسانی که بسیار عیب جو و سخن چین هستند پیروی مکن (11) گستاخ، [و] گذشته از آن زنازاده است،(13)                                                                              (قلم/13و11)

شماره 4: نشریه کلام وحی


Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA

                               شمـاره 4: تـرک گنـاه ، دروغ در قـرآن


حدیث شماره 4 : امام باقر(ع) می فرمایند:

                              شگفتا که مردم از ترس بیماری در خوردن غذا احتیاط و امساک می کنند                                              ولی از بیم آتش دوزخ از گناه خود داری نمی کنند.

                                                                          جامع احادیث الشیعه ج3/327ص

 

 

 

                                                                         

                                               ((  با توجه به وجود آیات قرآنی  در حفظ نشریه کوشا باشید. ))

 

9-پرهیز از محرمات ( ترک گناه و معصیت)

نهمین مرحله از تهذیب نفس ترک گناه است. بطور خلاصه باید بگوییم همانگونه که برای حفظ و سلامتی بدن از انجام بعضی از امور و خوردن پاره ای از خوردنیها باید پرهیز کرد ، در تهذیب نفس نیز باید از انجام برخی از امور خودداری کنیم . البته این اعمال خلاف هوای نفس بوده و در ابتدا بسیار دشوار است اما با تلاش و مجاهدت می توانیم در این مسیر موفق شویم.این تلاش و مجاهدت که نقش اساسی در تهذیب نفس دارد در اسلام تقوا نامیده می شود و هیچ عمل و کوششی بدون تقوا هیچگونه ارزشی ندارد. همانطور که خداوند متعال می فرماید :

... إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّـهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ     ... خدا فقط از تقواپيشگان مى‌پذيرد.    ( مائده/27)

دو نکته در مورد دوری از گناه مورد توجه است :

1-گناه منطقه ممنوعه الهی است . کسانی که می خواهند از این منطقه دوری کنند باید از نزدیک شدن به این منطقه حتی دوری کنند.خداوند تبارک و تعالی می فرماید:

... تِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا ...    اینها حدود الهی است پس به آنها نزدیک نشوید. (بقره/187)

... تِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا ... اینها حدود الهی است پس از آنها تجاوز نکنید. (بقره/229)

2- عدم اصرار برگناه ، یعنی گناه هرچند کوچک باشد مومن سالک باید از آن دوری کند و اگر مرتکب گناهی شد با اشک ندامت و توبه خود را بی درنگ شستشو دهد .خداوند متعال میفرماید:

وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّـهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّـهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ                        ﴿آل عمران/١٣٥

و آنان كه چون كار زشتى كنند، يا بر خود ستم روا دارند، خدا را به ياد مى‌آورند و براى گناهانشان آمرزش مى‌خواهند -و چه كسى جز خدا گناهان را مى‌آمرزد؟ و بر آنچه مرتكب شده‌اند، با آنكه مى‌دانند [كه گناه است‌]، پافشارى نمى‌كنند.

همچنين اصرار برگناه قلب آدمی را فاسد می کند و انسان را حتی به مرز کفر و الحاد می کشاند ، همانطور که پروردگار عالمیان می فرماید :

ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّـهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ   

سرانجام آنها که به گناه اصرار می ورزند به تکذیب کردن آیات خدا و مسخره کردن آن می رسد.                                                                                                          ﴿روم/10

بهترین راه برای کسب فضائل اخلاقی ، ترک گناه و حتی ترک اندیشه گناه است ، چون  خود فكر كردن به گناه نيز صفای قلب و باطن را از بین می برد. در اینجا به تعدادی از محرمات اشاره خواهیم کرد.

 

حال درچند شماره پیش رو تعدادی از گناهان را از دیدگاه قرآن بیان می کنیم.

 

دروغ

خداوند بر اين نكته تاكيد دارد كه خود با صداقت با بندگان برخورد مي كند و مي فرمايد :

وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّـهِ حَدِيثًا   ... از خدا راستگوتر کیست؟                               (نسا/87)

و در جايي ديگر مي فرمايد خداوند جز راستي و درستي نمي پذيرد:

...  هَـٰذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ...                                                           (مائده/119)

 امروز(قيامت)‌روزي است كه راستگويان ، از صداقت و درستي خود سود مي برند.

يكي از گناهان بسيار بزرگ كه از آن بعنوان كليد گناهان و زشتيها ياد مي شود دروغ است. خداوند متعال می فرماید :

... فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ

پس، از پليدى بتها دورى كنيد، و از گفتار باطل ( دروغ) اجتناب ورزيد .        ( حج/30)

·      دروغگویان ایمان ندارند:

إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّـهِ ۖ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ           (بقره/107)

تنها كسانى دروغ پردازى مى‌كنند كه به آيات خدا ايمان ندارند و آنان خود دروغگويانند.

·       محروم شدن از هدایت الهی :

... إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ.

خدا آن كسى را كه دروغ‌پرداز ناسپاس است هدايت نمى‌كند.                                    (زمر/3)

إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ.

... خداکسی را که اسرافکار و دروغگو است هدایت نمی کند.                                 ( غافر/28)

·       دروغگو از رحمت خدا به دور است :

... فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ .  ...

...   آنگاه لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.                                     (آل عمران/61)

... أَنَّ لَعْنَتَ اللَّـهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ

... به راستی لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد.                                    ( نور/7)

و خداوند می فرماید کسی را که لعنت کند ...

... وَمَن يَلْعَنِ اللَّـهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا                                                             ( نساء/52)

... کسی را که خدا لعنت کند هرگز برای او یار و مددکاری نخواهی یافت .

 

 

عوامل دروغگويي
* ابلیس

قرآن چند عامل را بعنوان عوامل دروغگويي معرفي مي کند. قرآن منشا دروغ را شيطان مي داند.

قرآن گزارش مي کند که ابليس براي دست يابي به اهداف خويش و گمراه کردن انسان به دروغ متوسل مي شود و نخستين موجودي است که از آن براي دست يابي به اهداف شوم خود سود مي برد.خداوند در قرآن می فرماید:

هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ ﴿221 تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ ﴿222        ( شعرا)

آيا شما را خبر دهم كه شياطين بر چه كسى فرود مى‏آيند . بر هر دروغزن گناهكارى فرود مى‏آيد.

چيرگي شيطان و ابليس بر انسان موجب مي شود تا به دروغ بلکه سوگندهاي دروغ گرايش پيدا کند و براي دست يابي به منافع خود به اموري چون خدا و پيامبر و امامان (ع) سوگند بخورد. خداوند می فرماید:

... وَيَحْلِفُونَ عَلَى الْكَذِبِ وَهُمْ يَعْلَمُونَ (١٤)يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّـهُ جَمِيعًا فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ ۖ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَىٰ شَيْءٍ ۚ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ ﴿١٨ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِكْرَ اللَّـهِ ۚ أُولَـٰئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿١٩

و به دروغ سوگند ياد مى‌كنند و خودشان [هم‌] مى‌دانند.(14) روزى كه خدا همه آنان را برمى‌انگيزد، همان‌گونه كه براى شما سوگند ياد مى‌كردند براى او [نيز] سوگند ياد مى‌كنند و چنان پندارند كه حق به جانب آنهاست. آگاه باش كه آنان همان دروغگويانند.(18) شيطان بر آنان چيره شده و خدا را از يادشان برده است؛ آنان حزب شيطانند. آگاه باش كه حزب شيطان همان زيانكارانند.(19)                              (مجادله)

* گناه پیشگی

خداوند گناه را نیز یکی از عوامل دروغ می داند.

وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ    واى بر هر دروغزن گناه‌پيشه!                                   (جاثیه /7)

 

ادامـه بحـث در شمـاره بعـد  ...

 

 

شماره 3: نشریه کلام وحی

 شماره3 : حب و بغض ، علم و ایمان ، رفیق صالح


                           حدیث شماره 3 : امام صادق(ع) می فرمایند:

                              آنگاه که برق محبت خدا بر بنده ای بتابد و باطن او را روشن                                 کند. او را از هر ذکر و یادی جز یادخدا تهی می سازد. ..   

                                                                                 ( مصباح الشریعه ،باب 96)

                                                                         

 

                                               ((  با توجه به وجود آیات قرآنی  در حفظ نشریه کوشا باشید. ))

     

 

4- حب و بغض

مرحله بعدی حب و بغض است که در علم اخلاق از آن به عنوان شهوت و غضب یاد می شود و مهمترین انگیزه برای کسب فضائل و دوری از رذائل می باشد . انسان تا چیزی را دوست نداشته باشد به سمت آن نمی رود و تا از چیزی از متنفر نباشد از آن دوری نمی کند.

انسان به صورت فطری عاشق خوبیها و از زشتیها متنفر است.

اما همانگونه که در بحث خودشناسی گفتیم این علم فطری و نا خودآگاه کافی نیست چرا که در میدان خودسازی و جهاد با نفس  عشق و ریاضت آگاهانه شرط است.

عاشق واقعی کسی است که درخواست محبوب خود را بر هوی و هوسهای خود ترجیح می دهد. خداوند متعال می فرماید: قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّـهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّـه         (آل عمران/31)

بگو: «اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد.

همچنین خداوند می فرماید: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ                        (حجرات/ 13)

در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست.

و باز می فرماید: فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَن يَتَطَهَّرُوا ۚوَاللَّـهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ               (توبه 108)

كه در آن [به نماز] ايستى. [و] در آن، مردانى‌اند كه دوست دارند خود را پاك سازند، و خدا كسانى را كه خواهان پاكى‌اند دوست مى‌دارد.

ذکر این نکته در اینجا قابل توجه است بعضی از جاهلان گمان می کنند این پرستش و دوست داشتن خدا یک طرفه است در صورتیکه اینگونه نیست خدا نیز تمام بندگانش را دوست می دارد و به همه بندگانش نعمت عرضه کرده البته مطمئنا خدا بندگان با تقوا و نیکوکارترش را بیشتر دوست می دارد همانگونه که در در قرآن کریم می فرمایدإِنَّ اللَّـهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ یا یُحِبُّ المُطَهَّرین و نیز می فرماید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّـهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ ...                                                            (مائده/54)

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، هركس از شما از دين خود برگردد، به زودى خدا گروهى ديگر را مى‌آورد كه آنان را دوست مى‌دارد و آنان او را دوست دارند. اينان‌ با مؤمنان، فروتن، و بر كافران سرفرازند.

5- علم و ایمان

ایمان نوعی باور احساسی و وجدانی در برابر فطرت الهی است ، هرجا که ایمانی هست خضوع و خشوع در برابر معشوق نیز هست .

الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّـهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ             (رعد/28)

 

 

همان كسانى كه ايمان آورده‌اند و دلهايشان به ياد خدا آرام مى‌گيرد. آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مى‌يابد.

امّا علم محصول تجربه و استدلال و از جنس تصور و تفکر و تحقیق است. حال اگر از این علم در راه صحیح استفاده شود مکمل ایمان است .خداوند متعال می فرماید:

... يَرْفَعِ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ.. .(مجادله/11)

... خدا كسانى از شما را كه ایمان دارند و كسانى را كه دانشمندند به مراتب بر دیگران برتری دهد...

و باز خداوند می فرماید اگر علم با ایمان همراه شود چه سوز و گدازی به میان می آید:

وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَىٰ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ ۖ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ                                                        ﴿ مائده /83)

و چون آنچه را به سوى  پيامبر نازل شده، بشنوند، مى‌بينى بر اثر آن حقيقتى كه شناخته‌اند، اشك از چشمهايشان سرازير مى‌شود. مى‌گويند: پروردگارا، ما ايمان آورده‌ايم؛ پس ما را در زمره گواهان بنويس.

اما اگر این علم با ایمان همراهی نداشته باشد نتیجه ای عکس خواهد داشت که می فرماید :

 

وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّ                                                      (نمل/14)

و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت، از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند

 

برای همین است که خداوند در قرآن ( الذین آمنوا ) را خطاب قرار می دهد نه ( الذین علموا)یعتنی آنها که باور دارند نه آنهایی که می دانند ولی باور ندارند.

6- تولی و تبری

انسان باید خوبیها و  خوبها را دوست بدارد و با بدیها و بدکاران در ستیز باشد.

خداوند متعال در باره پیامبر (ص) و یارانش می فرماید:

مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّـهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ... (فتح29)

محمد(ص)پيامبر خداست ؛و كسانى كه با اويند، بر كافران، سختگير و با همديگر مهربانند.

و نیز می فرماید :

 لَّا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ ... ( مجادله /22)

قومى را نيابى كه به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشند ولی با مخالفان خدا و رسول او دوستی کنند . .

 

 

حال اگر این تولی و تبری و این دوستی و دشمنی در راه خدا باشد که موجب سعادت اخروی است و اگر به خاطر خدا نباشد و مقاصد دیگری مد نظر باشد موجب خسران ابدی است .

خداوند متعال می فرماید:

الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ. . .                                            (زخرف/67)

دوستان امروزی در آن روز با یکدیگر دشمن شوند ، مگر آنها که دارای تقوا باشند...

و در جای دیگر می فرماید : يَا وَيْلَتَىٰ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِيلًا                 (فرقان/28)

«اى واى، كاش فلانى را دوست [خود] نگرفته بودم !!

7- علم به شرایع و احکام

کسی که می خواهد خود را درمسیر الهی قرار دهد باید نسبت به وظایف و تکالیف خود آگاهی پیدا کند . بر همه لازم است احکام دینی را را به اندازه ضرورت بیاموزند و گروهی نیز باید خود را به مراتب بالا  برسانند و مردم را درباره وظایف دینی آگاهی دهند.

خداوند متعال در این باره می فرماید:

فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ                                                                                             (توبه/122)

پس چرا از هر فرقه‌اى از آنان، دسته‌اى كوچ نمى‌كنند تا در دين آگاهى پيدا كنند و قوم خود را وقتى به سوى آنان بازگشتند بيم دهند،باشد كه آنان از كيفر الهى بترسند؟

8- انتخاب رفیق صدیق و دوری از افراد ناصالح

در مرحله بعدی همانطور که در سفر دنیوی یک رفیق خوب کارساز خواهد بود در سیر و سفر معنوی نیز وجود چنین رفیقی بسیار ضروری و مؤثر خواهد بود.خداوند متعال می فرماید :

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ                                     ( توبه /119)

ای مومنات تقوا پیشه سازید و با صادقان همراه باشید.

و خداوند بهترین دوستان را اینگونه بر می شمارد:

وَمَن يُطِعِ اللَّـهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَـٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّـهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَـٰئِكَ رَفِيقًا                                                  ( نساء/69)

كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، با پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان خواهند بود ، و اینان چه خوب رفیقانی هستند.

 

شماره بعد : پرهیز از محرمات ( دوری از گناه و معصیت)

 

شماره2 : خود شناسی ، خداشناسی ، احساس مسئولیت ، تفکر و تذکر

1- از خود شناسی تا خدا شناسی

هدف نهایی علم اخلاق و تهذیب نفس سعادت و خوشبختی انسانهاست و رسیدن به این هدف امکان پذیر نیست جز از راه خود شناسی .

خداوند متعال در قرآن چندین نفس را برای انسان بر می شمارد :

1- نفس مُلهَمَه :که خدا به آن سوگند یاد فرموده و پلیدکاری و پرهیزکاری را به آن الهام کرده است.

وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿٧ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿٨                                            ( شمس )

سوگند به نفس و آنكس كه آن را درست كرد؛ سپس پليدكارى و پرهيزگارى‌اش را به آن الهام كرد.

2- نفس اَمّاره : نفسی است که انسان را همواره به بدی می خواند.

وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِيإِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿یوسف/53

و من نفس خود را تبرئه نمى‌كنم، چرا كه نفس(سرکش) قطعاً به بدى امر مى‌كند، مگر كسى را كه خدا رحم كند، زيرا پروردگار من آمرزنده مهربان است.

3- نفس لوّامه : نفسی است که انسان را فساد و تباهی باز می دارد و انسان بزهکار را همواره سرزنش می کند.

لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ (١( وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ )٢)                                       ( قیامت )

سوگند به روز قيامت، و سوگند به (نفس لوّامه و وجدان بيدار و ملامتگر (كه رستاخيز حقّ است)!

4-نفس مطمئنه : نفسی است که با ندای خشنودی خدا مواجه می شود.

يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ﴿٢٧ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً ﴿٢٨ ( سوره مبارکه فجر)

اى نفس مطمئنّه، خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد.

5- نفس فانیه : همان نفسی است که سرانجام طعم مرگ را می چشد.

كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ : هرجانداری (طعم )مرگ را می چشد.               (آل عمران/185)

مجموعه ی این نفسها شخصیت آدمی را شکل خواهد داد ، حال می تواند این شخصیت تا جایی صعود کند که به مرتبه ((قاب قوسین او ادنی )) برسد

ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ ﴿٨فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ ﴿٩                                            (نجم/8و9)                                   

سپس نزديك آمد و نزديكتر شد، تا [فاصله‌اش‌] به قدر [طول‌] دو [انتهاى‌] كمان يا نزديكتر شد.و یا آنقدر پست گردد که حتی از چهارپایان نیز کمتر باشد.

 ... اُولَـٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿١٧٩                               ( اعراف)  

آنها همچون چهارپایانند بلکه گمراه تر ...

 

در اینجا ذکر این نکته لازم است که انسانها در وجدان ناخودآگاه خود از این معرفت(خودشناسی ) بی بهره نیستند ولی اکثر انسانها در وجدان خودآگاه از آن غافلند.

اما آنچه در این راستا اهمیت دارد آگاهانه در مسیرالهی قدم نهادن و خدا را عبادت کردن است ، عبادتی مفید و مقبول  و با ارزش است که با علم و آگاهانه باشد. این نوع عبادت مخصوص انسان است که دارای قدرت تفکر بوده و گرنه تمام موجودات بصورت تکوینی خدا را عبادت می کنند.

... وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَـٰكِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ ...﴿٤٤                 ( اسرا )

... هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش، تسبيح او مى‌گويد، ولى شما تسبيح آنها را درنمى‌يابيد.

 وَلِلَّـهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ... ﴿٤٩                                            (نحل)

آنچه در آسمانها و زمین است برای خدا سجده می کنند...

حضرت علی(ع) در غرر الحکم می فرمایند :

 شگفتا کسی که خودش را نمی شناسد چگونه پروردگار خودش را می شناسد.!!!

2- خودآگاهی و احساس مسئولیت

حال باید از خواب غفلت بیدار شویم و به عنوان یک انسان دارای قدرت اندیشه نسبت به اینکه هیچ چیز در این جهان با عظمت بیهوده نیست احساس مسئولیت نماییم.

أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ(115)                                  (مومنون)

آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريده‌ايم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمى‌شويد؟

و نیز درباره غفلت آدمیان می فرماید:

وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ ... ﴿٣٩                                  ( مریم )

و آنان را از روز حسرت بيم ده، آنگاه كه داورى انجام گيرد، و حال آنكه آنها [اكنون‌] در غفلتند.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّـهِ ۚ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿٩                                                                                         ( منافقون )

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نگرداند، و هر كس چنين كند، آنان خود زيانكارانند.  

 

حضرت علی(ع) در این باره اینگونه می فرمایند:

 ... قساوت قلب تنها در بستر غفلت نشو و نما می نماید. (غررالحکم)

3- تذکر ، تفکّر و تدبّر

مرجله بعدی این است که انسان همیشه باید به یاد خدا باشد ( تذکر ) و هیچگاه مسئولیت بندگی خود را فراموش نکند. خداوند متعال می فرماید:

وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّـهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ ۚ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿١٩           (حشر)

و چون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او [نيز] آنان را دچار خودفراموشى كرد؛ آنان همان نافرمانانند.

الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّـهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ

همانان كه خدا را [در همه احوال‌] ايستاده و نشسته، و به پهلو آرميده ياد مى‌كنند، و در آفرينش آسمانها و زمين مى‌انديشند.                                              (آل عمران/191)

تذکر و تفکر نیز پا به پای هم پیش می آیند همانگونه ای که در آیه بالا می بینید،تذکر و تفکر با هم گنجانده شده است .آنطور که از این آیه بر می آید هیچکدام بدون دیگری کارساز نخواهد بود. و اگر با هم همراه شوند انسان را به خداجویی می رساند.

مسابقـــه کــلام وحــی

سئوالات  مسابقه از نشریه کلام وحی طرح می گردد.سئوالات و پاسخنامه مسابقه را از 23/5/91 می توانید از دفاتر مساجد ذیل دریافت نمایید.

زمان توزیع نشریه شبهای ماه مبارک رمضان هنگام اقامه نماز مغرب و عشا

مسجد حضرت زینب(س)- بلوار فردوس – خ ورزی شمالی

مسجـد الـزهرا(س)-بلوار فردوس – خ ابراهیمی جنوبی

مسجـد طـلاچیـان – خ مطهـری – خ سلیمـان خاطـر

مسجدالجـواد(ع)- کـرج – عظـیمیـه

 

جوایز مسابقه : کمک هزینه سفر به مشهد مقدس  و ...

 

جهت ارائه انتقادات و پیشنهادات و یا تهیه رایگان نشریه می توانید با شماره 09190873612 حاصل فرمایید.همچنین جهت مشاهده آرشیو نشریه می توانید به وبلاگ کتابخانه مسجد حضرت زینب(س) مراجعه فرمایید.

www.kmhzainab.blogfa.com

شماره بعدی : حب و بغض ، علم و ایمان و آشنایی به احکام شرعی

شماره 1 نشریه کلام وحی

 

 شماره ا :مقدمـه  ،کیـفیـت کار و مهـار غـرایـز

مقـدمـه

شکی نیست که آدمی خواهان نیکبختی و سعادتمندی است و در این راه جز کسب مکارم اخلاقی و دوری از رذایل اخلاقی چاره ای نیست . خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم این مطلب را اینگونه تصریح و تاکید می نماید.

وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا (1)... قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا(8) وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا (9)             ( شمس )

سوگند به خورشید و گستره ی نور آن ..... به راستی رستگار شد آنکس که نفس خویش را از آلودگیها پاک کرده و زیانکار شد آنکس که خود را آلوده ساخت.                

با آنکه خداوند نیازی به سوگند ندارد ولی آنقدر این موضوع اهمیت دارد که آنرا با یازده سوگند تایید و تاکید می کند.

کلمه اخلاق جمع خلق می باشد و به مجموعه غرایز ، صفات روحی و باطنی که در انسان است اخلاق نامیده می شود.

مسلم این است که برای رسیدن به مدارج بالای اخلاقی ریاضتهای علمی و عملی لازم است ، در مرحله اول شناخت رذائل و فضایل اخلاقی ، سپس مبارزه و مجاهده با نفس اماره چرا که تا مبارزه و مجاهدت نباشد انسان بر زشتیها فائق نخواهد آمد و کسی که در این میدان پیروز نشود به مرحله فضیلت و کرامت نخواهد رسید و کسی که به سلامت نفس نرسد در روز قیامت از تبهکاران است ، خداوند متعال می فرماید:

يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ (88) إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (89)                        ( شعرا )

در آن روز که مال و فرزندان سود نمی بخشد ، مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید ( تنها دل ساده و بی آلایش)                                                                

بحث ما در این نشریه آیات قرآنی است که به آداب و دستورهای اخلاقی خاصی اشاره دارد که در مسیر تهذیب نفس ، عمل به آنها ضرورت داشته و ما را به هدف نزدیک می سازد ، که شامل اعمال قلبی( نیت ، حب و بغض و حسد و ...) و هم شامل اعمال بدنی می شود.

از ابتدای ماه رمضان هرشب یک شماره از این نشریه در مساجد توزیع خواهد شد و همچون گذشته مسابقه ای از نشریه برگزار می گردد ،  با این تفاوت که علاقمندان می توانند از تاریخ 21/5/91به دفاتر و رابطین فرهنگی در مساجد مراجعه کرده و سئوالات مسابقه را دریافت نمایند و تا تاریخی که در نشریه های بعدی اعلام خواهد شد ، فرصت دارند پاسخنامه هارا به دفاتر مساجد تحویل دهند.

 

                                                  التماس دعا- مسئول کتابخانه مسجد حضرت زینب(س)

 

 

کیفیت کار

برای پیمودن مدارج بالای اخلاقی و تهذیب نفس رعایت چند نکته اساسی لازم و ضروری

 می باشد.که در ذیل نظر شما را به این موارد جلب می نماییم.

1- همانطور که ما برای حفظ سلامت جسمی خود از بسیاری چیزها اجتناب کرده و با ورزش و ریاضت در این زمینه کوشا هستیم در خودسازی نیز جهاد با نفس و اجتناب از مسائلی ضرورت دارد.

2- همانگونه که در تربیت جسم از اندک شروع می کنیم ، در تربیت روح هم باید از اندک شروع کرد تا به تدریج به مراحل بالاتر رسید.

3- بعد از دو مورد بالا ثابت قدم بودن و استمرار شرط لازم می باشد.خداوند متعال می فرماید:

اِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا(فصلت/30)

در حقيقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ايستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مى‌آيند [و مى‌گويند:] هان، بيم مداريد و غمين مباشيد،                             

پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرمایند:

هنگامی که انسان کاری را شروع می کند باید تا یکسال آنرا انجام دهد. اصول کافی/ ج 2

4- همانطور که در سلامت جسم ، فعل و ترک هردو با هم است( مانند دارو و پرهیز) در سلامت روح نیز می بایست فعل و ترک با هم باشد. انجام واجبات و ترک محرمات ، تولی و تبری و ...

و آنها که این دو را باهم مخلوط کنند راه به جایی نمی برند.همانطور که فرمود:

... إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّـهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ...    خداوند تنها از اهل تقوا می پذیرد.       ( مائده /27)

5-اما مهمترین چیزی که در جمیع مراحل باید رعایت شود حضور قلب و اخلاص است

وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّـهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ...                                                 ( بینه/5 )

به آنها دستوری داده نشده بود مگر آنکه خدا را با کمال اخلاص پرستش کنند.

انشاءالله در این مورد در جای خود بیشتر بحث خواهیم کرد،ولی بصورت خلاصه نیت، اخلاص و عشق پاک انسان را به جایی خواهد رساند که جز حضرت دوست نخواهد دید.

... فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّـهِ ...                                                                      (بقره/115)

... به هر سو که روی بگردانید پس آنجا روی خداست ...

 

به صحرا بنگـرم  صحراته وینـم                                     به دریا بنگرم دریاته وینم

به هرجا بنگرم  کوه و در و دشت                                 نشان از قامت رعناته وینم

 

غرایز مرزنشناس

در وجود تمام انسانها غرایزی وجود دارد که تمام حرکتهای درونی و بیرونی او را تشکیل میدهد.

مهمترین این غرایز حس کنجکاوی ، حق جویی ، مال و ثروت ، شهوت ، حب جاه و مقام و ... می باشد.برخلاف برخی از ادیان ،هدف از علم اخلاق در اسلام سرکوبی این غرایز نمی باشدکه اگر قرار بود این غرایز بی فایده باشد خداوند متعال آن را نمی آفرید. خداوند متعال می فرماید:

اَلَّذی اَحسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَهّ ... او کسی است که هرچه را آفرید نیکو آفرید.(سجده/7)

هریک از این غرایز دارای دو بعد مثبت و منفی می باشد.وظیفه علم اخلاق تعدیل این غرایز ،هدایت و رهبری و کنترل دقیق این غرایز در مسیر الهی می باشد.

انسان توانایی و قدرت کنترل غرایز را دارد چون خداوند متعال به او اراده داده و راه خیر و شر را به او نشان داده است.

وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ              راه خیر و شر را به او نمایاندیم.                               (بلد/10)

إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا                                                            (دهر/3)

( ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس!)

و اگر انسان چنین نکند و خود را آماج هوی نفس قرارد دهد. چیزی جز گمراهی و ضلالت نصیبش نخواهد شد.

... وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِّنَ اللَّـهِ ...                                        (قصص/50)

(...كيست گمراه‌تر از آنكه بى‌راهنمايى خدا از هوسش پيروى كند...)

... وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّـهِ ...                                                    (ص/26)

( و زنهار از هوس پيروى مكن كه تو را از راه خدا به در كند. )

حال بطور مثال به بعد منفی و مثبت یکی از این غرایز همچون مال و ثروت اندوزی اشاره ای کوتاه خواهیم کرد.در بعد مثبت مال و ثروت خداوند متعال می فرماید:

الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ... مال و پسران زيور زندگى دنيايند             (کهف/46)

و در بعد منفی مال و ثروت خداوند متعال می فرماید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّـه ِ...                 (منافقون/9)

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نگرداند.

... وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ

و كسانى كه زر و سيم را گنجينه مى‌كنند و آن را در راه خدا هزينه نمى‌كنند، ايشان را از عذابى دردناك خبر ده.                                                                           ( توبه/34)

شماره بعد: خود شناسی و خداشناسی ، تفکر و احساس مسئولیت

مسابقه مشاعره

شماره 1: ولادت امام حسن (علیه السلام)

شماره 1: ولادت امام حسن (علیه السلام)

حدیث شماره 1    امام حسن علیه السلام فرمودند:

                  خردمند کسی است که وقتی از او پندخواستند خیانت نکند.

( تحف العقول،ص 239)

 

تاریخ ولادت

امام حسن (ع) اولین فرزند خانواده علوی و سبط اکبر پیامبراکرم (ص) بود که در 15 رمضان سال سوم هجری قمری ( مطابق با 12 اسفند سال سوم هجری شمسی) متولد شد.

داستان ولادت

و اما داستان ولادت ایشان به گونه ای که در روایات شیخ صدوق(ره)در امالی و عیون اخبار الرضا(ع)و روایات دیگر محدثین شیعه و اهل سنت آمده و از امام سجاد(ع)روایت شده این گونه است :

چون فاطمه(س) فرزندش حسن را به دنیا آورد، به پدرش علی(ع) عرض کرد: نامی برای او بگذار، علی (ع) فرمود: من چنان نیستم که در مورد نامگذاری او به رسول خدا پیشی گرفته و سبقت جویم.در این وقت رسول خدا(ص)بیامد،و آن کودک را در پارچه زردی پیچیده،به نزد آن حضرت بردند.حضرت فرمود:مگر من به شما نگفته بودم که او را در پارچه زردنپیچید؟سپس آن پارچه را به کناری افکند و پارچه سفیدی گرفته و کودک را در آن پیچید،آنگاه رو به علی(ع)کرده فرمود:آیا او را نامگذاری کرده ای؟

عرض کرد:من در نامگذاری وی به شما پیشی نمی گرفتم!

رسول خدا(ص)فرمود:من هم در نامگذاری وی بر خدا سبقت نمی جویم!

در این وقت خدای تبارک و تعالی به جبرئیل وحی فرمود که برای محمد پسری متولد شده،به نزد وی برو و سلامش برسان و تبریک و تهنیت گوی و به وی بگو: براستی که علی نزد تو به منزله هارون است از موسی،پس او را به نام پسر هارون نام بنه!

جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوی خدای تعالی به وی تهنیت گفت و سپس اظهار داشت:خدای تبارک و تعالی تو را مأمور کرده که او را به نام پسر هارون نام بگذاری.رسول خدا(ص)پرسید :نام پسر هارون چیست؟عرض کرد:«شبر».فرمود:زبان من عربی است؟عرض کرد:نامش را«حسن»بگذار،و رسول خدا(ص)او را حسن نامید.

انجام مراسم دینی و سنتهای مذهبی

حضرت محمد(ص) در گوش راست ایشان اذان و در گوش چپ اقامه گفت .

و نیز برای نوزاد عقیقه کرد(یعنی گوسفندی برای او قربانی کرد ) و یک ران آن را به قابله داد،و در برخی از روایات است که این کار را در روز هفتم انجام داد و این دعا را خواند:

«اَللهم عظمها بعظمه،و دمها بدمه،و شعرها بشعره،اللهم اجعله وقاءا لمحمد و آله» (1)

(خدایا استخوان آن در برابر استخوان این نوزاد،و گوشتش در برابر گوشت وی،و خونش در برابر خون او،و مویش در برابر موی او،خدایا آن را وسیله حفاظتی برای محمد و خاندانش قرار ده .)

و همچنین رسول خدا(ص)دستور داد موی سر نوزاد را در روز هفتم بتراشند و هم وزن آن نقره صدقه دهند،و سپس بر سر نوزاد«خلوق»که نوعی عطر مخلوط بوده مالید.

و از جمله سنتهای نوزاد در اسلام تعویذ او به دعاست،یعنی برای سلامتی و حفظ او از چشم زخم و شیاطین جنی و انسی به وسیله خواندن یا نوشتن دعا او را در پناه خدا قرار می دهند.

و طبق روایات بسیاری که در کتابهای شیعه و اهل سنت آمده،رسول خدا(ص)دو فرزند خود حسن و حسین(ع)را به این دعا تعویذ فرمود:

«اعیذ کما بکلمات الله التامه من کل شیطان وهامه و من کل عین لامه» (2)

(شما را پناه می دهم به کلمات تامه و کامله پروردگار از هر شیطان بدخواهی و از هر چشم زخمی.)

کنیه و القاب

و از جمله آداب و سنتهای ولادت نوزاد پس از نامگذاری،تعیین کنیه برای اوست که طبق حدیثی،امام باقر(ع)فرمود:(ما برای فرزندانمان در کودکی کنیه قرار می دهیم،از ترس آنکه مبادا در بزرگی دچار لقبهای ناخوشایند گردند.)(16)

و کنیه آن حضرت بر طبق روایات بسیاری«ابو محمد»بوده و کنیه دیگری نداشته است.

و اما القاب آن حضرت بدین شرح است:سبط،زکی،مجتبی،سید،تقی،طیب،ولی...

و مرحوم اربلی در کتاب کشف الغمة پس از نقل کنیه و القاب آن حضرت از روی کتابهای اهل سنت گفته است:مشهورترین این القاب«تقی»است و بهترین و شایسته ترین آنها همان است که رسول خدا(ص)او را بدان ملقب فرمود و آن«سید»است. (4)

ظاهرا نظر مرحوم اربلی به روایتی است که راویان اهل سنت و دیگران از ابوبکر روایت کرده اند که گوید:شنیدم از رسول خدا(ص)در حالی که بر فراز منبر بود و امام حسن (ع)در کنار او نشسته بود که گاه به مردم نگاه می کرد و گاه به فرزندش حسن(ع)و سپس می فرمود :

«ان ابنی هذا سید و لعل الله ان یصلح به ما بین فئتین عظیمتین» (5)

(این پسرم«سید»است و امید است خداوند به وسیله او میان دو گروه بزرگ را اصلاح کند.)

و جالب اینجاست که ابن اثیر جزری به دنبال ذکر این حدیث گوید:چه شرفی بالاتر از شرافت کسی که رسول خدا(ص)او را«سید»بنامد.

سیمای امام حسن(ع)

امام غزالی در احیاء العلوم می نویسد:

رسول خدا(ص) فرمود: لقد اشبهت خلقی و خلفی; چه بسیار شباهت پیدا کرد فرزندم(حسن) به من از جهت اندام و صورت و سیره و اخلاق.

احمد بن حنبل به نقل از علی بن ابی طالب(ع) می نویسد: حسن(ع) از سینه تا سر شبیه ترین فرد به نبی گرامی اسلام بود و حسین(ع) از سینه به پایین بیش ترین شباهت را به آن حضرت پیدا کرده بود.

ابن صباغ مالکی در باره صورت و اعضاء بدن امام حسن(ع) می نویسد:

رنگ چهره اش سفید آمیخته با سرخی بود، چشمانش سیاه، درشت و گشاده; گونه هایش هموار، موی وسط سینه اش نرم، موی ریشش پر و انبوه، گردن آن حضرت کشیده و براق همچون شمشیری از نقره; مفاصلش درشت و دو شانه اش پهن و دور از یکدیگر بود.

چهارشانه و قد میانه و نمکین و خلاصه نیکوترین صورت را داشت.

1-حیاة الامام،ج 1،ص 64

2- ملحقات احقاق الحق،ج 10،صص 520

3-حیاه الامام الحسن(ع)،ج 1،ص .65

4-ملحقات احقاق الحق،ج 10،صص 520

5- الاصابه،ج 1،ص 329،مسند احمد بن حنبل،ج 5،ص 44،

مسابقـه بـزرگ

 تجلـی صبـر

 همراه با جوایز ويژه

کمک هزینه سفرهای زیارتی ، سکه های طلا  و ...

 

زمان برگزاری : 8/11/1390- بعد از اقامه نماز مغرب و عشا

مکان برگزاری : مساجد حضرت زینب (س) ، الزهرا(س) و طلاچیان  

 

جهت کسب اطلاعات  بیشتر با کتابخانه مسجد حضرت زینب (س) به شماره 44175378 تماس حاصل فرمایید.

شماره 2:امام حسن (ع) در زمان خلیفه اول و دوم

شماره 2:امام حسن (ع) در زمان خلیفه اول و دوم

حدیث شماره 2    امام حسن علیه السلام فرمودند:

کسی که عقل ندارد ادب ندارد، و کسی که همت نداردجوانمردی ندارد و کسی که حیا ندارد دین ندارد.                       (چهل حدیث ، ص 115)

                                                                                                      

پس از رحلت رسول خدا(ص)

از زندگانی امام حسن (ع) در دوران پیامبر (ص) اطلاعات مشروحی در دست نیست . در این بین می توان به واقعه ی مبا هله و یا احادیثی که پیامبر در شان حسنین (ع) فرموده اند اشاره کرد. بطور مثال پیامبر(ص) فرمودند:حسن و حسین امامند و پیشوا ، چه شرایطی برای رسیدن به خلافت و امامت ظاهری آنان آماده شود و چه چنین شرایطی حاصل نشود .علل الشرایع ج1 ص211

... هفت سال و چند ماه از عمر شریف امام حسن (ع) نگذشته بود که جد بزرگوارش از دنیا رحلت فرمود، و از همان زمان دوران مظلومیت و غربت و مصیبت این خاندان شروع شد، و هر روز مصیبت تازه و غم جدیدی بر آن کودک معصوم و برادر و خواهران او وارد می شد.

بیماری مادرش فاطمه(س) و بستری شدن آن بانوی مکرمه در اثر ضربه ها و مصیبتهای وارده که به فاصله اندکی منجر به شهادت وی و یتیمی فرزندان معصومش گردید، خانه نشینی پدر و به غارت رفتن میراث آن امام مظلوم  و حوادث دردناک دیگری که به دنبال آن برای این خاندان عزیز پیش آمد، و مشاهده آن مناظر رقت بار...تحمل و خویشتن داری در برابر همه این ناگواری ها، آن هم برای کودکی هفت یا هشت ساله و در حد اعلای نبوغ و ذکاوت که همه چیز را درک می کرده و تجزیه و تحلیل می نموده، کاری بس دشوار و مشکلی جانسوز و جانگداز است...!

امام حسن(ع) در زمان ابوبکر

 

1- ابوبکر بر منبر پیامبر (ص)

 امام (ع) با تمام این احوال سکوت کامل را در برابر آن همه مظلومیت جایز ندانست و  در یکی از روزها خود را به مسجد رسول خدا رسانده و ابوبکر را که در جایگاه جدش پیامبر(ص)نشسته بود مخاطب ساخته و با همان لحن کودکانه، ولی پر معنی و کوبنده، بدو فرمود:  (فرود آی...فرود آی از منبر پدرم و به سوی منبر پدرت برو!)

همه حاضران در مسجد مبهوت شده و چون سرهای خود را برگرداندند با سبط اکبر رسول خدا و نور دیده محبوب آن حضرت، یعنی امام حسن(ع) مواجه شدند که ابوبکر را مخاطب ساخته و آن سخنان را اظهار فرموده است. ابوبکر چنان غافلگیر شده بود که بناچار در پاسخ فرزند رسول خدا(ص) گفت: (راست گفتی به خدا سوگند که آن منبر پدر تو است، نه منبر پدر من.)

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، ص 17، الریاض النضره، ج 1، ص 139.

2- قضاوت شگفت انگیز امام حسن(ع) در زمان طفولیت

ابن شهرآشوب در کتاب مناقب از کتاب شرح الاخبار به سند خود از عباده بن صامت و دیگران روایت کرده که مرد عربی نزد ابوبکر آمده و بدو گفت: من در حال احرام چند تخم از تخمهای شتر مرغ را پخته و خورده ام، اکنون بگو تکلیف من چیست و چه چیزی بر من واجب است؟

ابوبکر نتوانست پاسخ او را بدهد و بدو گفت: قضاوت در مسئله تو بر من مشکل است، و او را به سوی عمر راهنمایی کرد.

عمر نیز او را به عبد الرحمن معرفی و راهنمایی نمود، و او نیز در پاسخ مرد عرب درماند، و چون همگی درمانده شدند، آن مرد عرب را به امیر المؤمنین راهنمایی کردند.

و چون شخص مزبور به نزد امیر المؤمنین (ع) آمد ایشان به حسنین اشاره کرده و فرمود:

از این دو پسر، از هر کدام که خواستی سؤال کن! حسن(ع)رو به آن مرد عرب کرده فرمود:

آیا شتر داری؟ مرد عرب گفت: آری.

فرمود: به عدد تخمهای شترمرغی که خورده ای شترهای ماده را با شترهای نر جفت گیری کن و هر عدد بچه شتری که از آن دو پیدا شد، آنها را به خانه کعبه هدیه کن!

امیر المؤمنین(ع)رو به فرزند خود کرده فرمود:

پسر جان! شتران گاهی بچه می اندازند و یا بچه مرده به دنیا می آورند؟

حسن(ع)پاسخ داد: پدر جان اگر شتران گاهی بچه انداخته و یا بچه مرده به دنیا می آورند، تخم مرغان نیز گاهی فاسد و بی خاصیت می شود!

در این وقت حاضران صدایی شنیدند که می گفت:ای مسلمانان آنچه را این پسرک فهمید، همان بود که سلیمان بن داود فهمیده .                                    مناقب ابن شهر آشوب(چاپ قم)، ج 4، ص 10

امام حسن (ع) در زمان عمربن خطاب

1- قضاوت دیگری در زمان عمر بن خطاب

و نیز ابن شهرآشوب از کافی و تهذیب شیخ طوسی(ره) از امام باقر(ع)روایت کرده که فرمود:

در زمان عمر بن خطاب مردی را نزد او آوردند که کاردی خون آلود در دست او بود و بالای سر کشته ای او را یافته بودند، و آن مرد می گفت : به خدا سوگند من او را نکشته ام و نه او را می شناسم، و من با این کارد به دنبال گوسفندی که از دستم فرار کرده بود می رفتم که به این کشته برخورد کردم!

عمر دستور قتل آن مرد را صادر کرد.

در این وقت مرد دیگری که قاتل واقعی آن کشته بود گفت: «انا لله و انا الیه راجعون »قاتل منم، و دیگری را به جای من می خواهند بکشند!

امیر المؤمنین(ع)فتوای این قضاوت را از فرزندش حسن بن علی (ع) جویا شد و او در پاسخ گفت: هر دوی اینها باید آزاد شوند و خونبهای مقتول هم از بیت المال پرداخت شود! علی(ع)پرسید: چرا؟ امام حسین (ع) عرض کرد: چون خدای تعالی فرموده:

«من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا» هر کس نفس انسانی را زنده کند، گویا همه مردم را زنده کرده.

                                                            مناقب، (چاپ قم)، ج 4، ص 11.

 

و در حدیث دیگری است که امیر المؤمنین(ع)فرمود:

قصاص از این قاتل برداشته می شود، زیرا اگر او انسانی را کشته، انسان دیگری را زنده کرده!

2- احاطه آن بزرگوار به علوم قرآن در سنین نوجوانی

محمد بن طلحه شافعی در کتاب مطالب السئول از تفسیر وسیط علی بن احمد واحدی به سند خود از مردی روایت کرده که گوید: در زمان عمر وارد مسجد مدینه شده، مردی را دیدم که از رسول خدا(ص) حدیث نقل می کند و مردم گرد او را گرفته اند، من به آن مرد گفتم: به من خبر ده از معنای «شاهد»و«مشهود»! (یعنی تفسیر آیه 3 سوره بروج و شاهد و مشهود)

آن مرد گفت: «شاهد»روز جمعه است و«مشهود»روز عرفه.

از او گذشتم و به مرد دیگری رسیدم که او نیز از رسول خدا(ص)حدیث می گفت.من معنای «شاهد»و«مشهود»را از او پرسیدم، و او گفت: «شاهد»روز جمعه است و«مشهود»روز عید قربان.

از آن دو گذشتم و به نوجوانی رسیدم که(گردی)صورتش هم چون(گردی)اشرفی طلا بود و او نیز از رسول خدا(ص)حدیث نقل می کرد، بدو گفتم: از«شاهد»و«مشهود»به من خبر ده!

آن نوجوان گفت: آری، اما«شاهد»محمد(ص)است و اما«مشهود»روز قیامت است، مگر نشنیده ای که خدای تعالی درباره رسول خدا(ص)فرماید: «انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا» (فتح، 8)

و درباره قیامت گوید: «ذلک یوم مجموع له الناس و ذلک یوم مشهود» ( سوره هود، 103)

در این وقت من از برخی پرسیدم: مرد اول که بود؟گفتند: ابن عباس، و از مرد دوم پرسیدم؟گفتند: او پسر عمر بود، و نوجوان سوم را پرسیدم کیست؟گفتند: حسن بن علی بن ابیطالب(ع)، و دنبالش گوید:و گفتار حسن بهتر بود.                  مطالب السئول، (چاپ تهران)، ص65

3- سخنرانی جالب امام حسن(ع)در حضور پدر ( در زمان عمر یا عثمان )

 ابراهیم کوفی به سند خود از امام صادق جعفر بن محمد(ع)روایت کرده که فرمود: روزی علی بن ابیطالب(ع)به فرزندش حسن فرمود:پسرم برخیز و سخنرانی کن تا من سخنرانی تو را بشنوم.

عرض کرد: چگونه می توانم سخنرانی کنم و به صورت شما نگاه کنم که من از شما حیا می کنم(و خجالت می کشم).علی(ع) خود از آن مجلس دور و پنهان شد، و به جایی رفت که سخنرانی فرزند خود را بشنود.در این وقت حسن(ع)برخاست و این سخنرانی را ایراد کرد:

ستایش خدای یکتایی راست که شبیهی ندارد، آفریدگاری که بی رنج آفریده و آنکه حدی برای نیکی هایش متصور نیست، آنکه  خردها در برابر عزتش واله و حیران، و گردنها در برابر قدرتش خاضع گشته، و قدر و جبروتش به قلب هیچ بشری خطور نکند، و به کنه جلالش هیچ انسانی نرسد،...و اما بعد، براستی که علی(ع) بابی است که هر کس بدان درآمد مؤمن است و هر کس از آن بیرون رفت کافر خواهد بود، این را گفتم و از خدای بزرگ برای خود و شما آمرزش خواهم.در اینجا علی(ع) نزدیک رفته میان دیدگان حسن را بوسید و گفت: او بحق، یادگار پدرش و یادگار رسول خدا(ص)می باشد.                                                                              البدایه و النهایه، ج 8، ص 37

 

شماره 6(نشریه امیرالمومنین

هجـران مـادر

سال 4هجرت بود که غمی عظیم بر دل علی (ع) و پیامبر (ص) نشست ، فاطمه بنت اسد نه تنها برای علی (ع) مادری کرد بلکه پیامبر (ص) نیز در دامان این مادر پروریده شد.

از ابن عباس روایت شده که گوید: چون فاطمه بنت اسد از دنیا رفت علی(ع)گریان شد و به نزد رسول خدا(ص)آمده جریان را به عرض رسانید، پیغمبر (ص) نیز گریست و پیراهن خود را از تن بیرون آورده به علی(ع) داد و فرمود:

این جامه را بگیر و به زنان بگو او را به خوبی غسل دهند و در این جامه کفن کنند تا من بیایم، و پس از ساعتی آن حضرت بیامد و بر جنازه فاطمه نماز گزارد، سپس داخل قبر شد و در قبر او خوابید آن گاه بیرون آمد و دستور داد او را دفن کنند و با دست خود خاک روی قبر او ریخت و در حق او دعا کرده گفت: (((خدایا فاطمه را به گفتار ثابت و محکم پایدار بدار، پروردگارا مادرم فاطمه بنت اسد را بیامرز، و جایگاهش را بر وی وسیع و فراخ گردان به حق پیامبرت و پیامبران گذشته ات که پیش از من بوده اند که براستی تو مهربانترین مهربانانی.))

زندگانی حضرت محمد(ص)، سید هاشم رسولی محلاتی

غزوه خندق( احزاب)

غزوه خندق یا همان احزاب جنگی بوده است که در سال پنجم هجرت چندین گروه و قبایل مختلف با هم متحد شدند تا به مدینه حمله کنند و اسلام جوان را از پا در آورند.

با توجه به گستردگی نیروی دشمن و کمبود نیروی مسلمین سلمان پیشنهاد داد تا خندقی در قسمت ورودی دشمن حفر گردد تا مانع ورود آنها به مدینه شوند.دشمنان چون به مدینه رسیدند چند روزی مدینه را به محاصره درآوردند و به دنبال راهی بودند تا از خندق عبور کنند. 

تا آنکه عمربن عبدود همراه با چند نفر دیگر موفق شدند باریکه ای بیابند و به آنطرف خندق راه پیدا کنند.

به گفته اهل تاریخ در آن روزگار هیچ شجاعی در میان عرب شهرت عمرو بن عبدود را نداشت و با هزار سوار او را برابر می دانستند از این رو مسلمانان نیز تنها از جنگ با او واهمه داشتند و گرنه همراهان او چندان ابهتی برای آنها نداشت.

عمرو بن عبدود، با نخوت و غروری خاص اسب خود را به جولان در آورده و مبارز طلبید.

در روایات زیادی که در سیره حلبیه و کتابهای دیگر نقل شده چنین است که چون عمرو مبارز طلبید کسی جرات جنگ با او نکرد جز علی(ع) که برخاست و از رسول خدا(ص)اجازه گرفت تا به جنگ او برود اما پیغمبر به او دستور داد بنشیند . تا سه بار عمرو مبارز طلبید و هیچکس جز علی (ع) دواطلب نشد

علی(ع) باز اجازه خواست به جنگ او برود ، پیغمبر فرمود: او عمرو است؟ علی(ع)عرض کرد: اگر چه عمرو باشد!

رسول خدا(ص)که چنان دید رخصت جنگ بدو داده و فرمود: پیش بیا !و چون علی(ع)پیش رفت حضرت زره خود را بر او پوشانید و دستار خویش بر سر او بست و شمشیر مخصوص خود را به دست او داد آن گاه بدو فرمود:پیش برو،و چون به سوی میدان حرکت کرد رسول خدا(ص)دست به دعا برداشت و درباره او دعا کرده گفت:

خدایا او را از پیش رو و از پشت سر و از راست و چپ و از بالای سر و پایین پایش محافظت و نگهداری کن.

و در روایت دیگری است که وقتی علی (ع) دور شد، پیغمبر فرمود: ((براستی همه ایمان با همه شرک رو به رو شد!))

و به هر صورت علی(ع)بسرعت خود را به عمرو رسانده پاسخ رجز او را این گونه داد:

 

 

((شتاب مکن که پاسخ دهنده فریادت(و خفه کننده ات)آمد با عزمی(آهنین)و بینشی(کامل)و صدق و راستی هر رستگاری را نجات بخش است و من با این عقیده به میدان تو آمده ام که نوحه نوحه گران مرگ را برای تو برپا کنم(و تو را از پای در آورم)با ضربتی سخت که در جنگها آوازه اش به یادگار بماند.))عمرو که باور نمی کرد کسی به این زودی و آسانی حاضر شود به میدان او بیاید و به مبارزه او حاضر شود با تعجب پرسید:تو کیستی؟

فرمود :من علی بن ابیطالب هستم

عمرو گفت: من با پدرت ابو طالب رفیق بوده ام!

علی(ع)فرمود: ولی من تا وقتی که تو از حق روگردان باشی دوست دارم خون تو را بریزم.

در اینجا بود که عمرو بن عبدود به غیرت آمد و خشمناک به علی(ع)حمله کرد،علی(ع)بدو فرمود :تو در جاهلیت با خود عهد کرده بودی و به لات و عزی سوگند یاد کرده بودی که هر کس سه چیز از تو بخواهد یکی از آن سه چیز و یا هر سه را بپذیری؟ عمرو گفت: آری،

علی(ع)فرمود:پس یکی از سه پیشنهاد مرا بپذیر:

نخست آنکه به وحدانیت خدای یکتا و نبوت پیغمبر گواهی دهی و تسلیم پروردگار جهانیان گردی؟

عمرو گفت: این حرف را نزن و خواهش دیگری بکن!

علی(ع)فرمود: اما اگر آن را بپذیری برای تو بهتر است!

سپس ادامه داده فرمود:دیگر آنکه از راهی که آمده ای باز گردی(و از جنگ با مسلمانان صرفنظر کنی)؟

عمرو گفت : این هم ممکن نیست و زنان قریش برای همیشه به هم بازگو کنند(و گویند از ترس جنگ گریخت).

علی(ع) فرمود: پیشنهاد سوم آن است که از اسب پیاده شوی و با من جنگ کنی؟ عمرو خندید و گفت :

 

 

 

 

ولی من گمان نمی کردم احدی از اعراب مرا به این کار دعوت کند ، این را گفت و به علی حمله کرد،و شمشیری به جانب سر آن حضرت حواله نمود، شمشیر عمرو سپر را شکافت و جلوی سر علی(ع)را نیز زخمدار کرد اما علی(ع) شمشیر را از پشت سر حواله گردن عمرو کرد و چنان ضربتی زد که گردنش را قطع نمود و او را بر زمین انداخت.

پس از آنکه سرش را برید تکبیر گفت:رسول خدا(ص)فرمود: به خدا علی او را کشت.

عمربن خطاب آمد و دید علی(ع) شمشیرش را با زره عمرو پاک می کند،عمر با عجله بازگشت و خبر قتل عمرو را به پیغمبر رسانید و به دنبال او نیز علی(ع)با چهره ای باز و شکفته سر رسید و سر عمرو را پیش پیغمبر گذارد.

پیغمبر خدا درباره آن ضربتی که علی (ع) در آن روز به عمرو زد و او را کشت فرمود:(ضربت علی در روز خندق از عبادت جن و انس برتر است.)        احقاق الحق ج6 ص48

ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه روایت کرده که چون عمرو بن عبدود کشته شد پیامبر (ص) فرمود: (( از امروز به بعد دیگر شوکت و عظمت اینان از میان رفت و از این پس دیگر به جنگ ما نخواهند آمد و ماییم که در آینده اگر خدا بخواهد به جنگ آنان خواهیم رفت.)) و همین هم شد.

صلح حدیبیه

سال ششم هجرت بود ، حضرت محمد(ص) همراه با اصحاب خود قصد حج عمره داشتند که با ممانعت قریشیان رو به رو شده و در محلی به نام حدیبیه استقرار پیدا کردند.، در این زمان بین دو گروه فرستادگانی رد و بدل شد و در پایان قرار داد صلحی نوشته شد  که ما در اینجا قصد شرح ماجرا و بندهای قرارد را نداشته و فقط به نقش علی بن ابی طالب (ع) در این قضایا  اشاره ای می نماییم.

 

 

حضرت محمد (ص) علی (ع) را مامور به کتابت قرارداد صلح نمودند. در بندی پیامبر (ص) فرمود: بنویس (این است آنچه محمد رسول الله با سهیل بن عمرو نسبت به آن موافقت کردند. . .)

سهیل گفت: اگر ما تو را به عنوان «رسول الله »می شناختیم که این همه با تو جنگ و کارزار نمی کردیم،  این عنوان پاک شود و  «محمد بن عبد الله » نوشته شود، پیغمبر قبول کرد و چون متوجه شد که برای علی بن ابیطالب دشوار است که عنوان «رسول الله »را از دنبال نام پیغمبر پاک کند خود آن حضرت انگشتش را پیش برده و فرمود: یا علی جای آن را به من نشان ده و بگذار من خود این عنوان را پاک کنم و به دنبال آن فرمود:((بنویس که برای تو نیز چنین ماجرای دردناکی پیش خواهد آمد و به ناچار به چنین کاری راضی خواهی شد!)) ارشادمفید ص60

در تاریخ اهل سنت و دانشمندان شیعه با اختلاف اندکی مذکور است که چون قرارداد حدیبیه به امضا رسید جمعی از مشرکین به نزد رسول خدا(ص)آمده گفتند: جمعی از کوته فکران ما پیش تو آمده اند آنها را به ما بازگردان!

در اینجا بود که رسول خدا(ص)غضبناک شد بدانسان که چهره اش سرخ گردید و فرمود: ای گروه قریش (از این لجاجت)دست بدارید و یا آنکه خداوند مردی که دلش را به ایمان آزموده است بر شما بگمارد تا گردنهای شما را در وقتی که از دین بیرون هستید بزند!ابو بکر گفت: ای رسول خدا منظورت من هستم؟فرمود: نه، عمر گفت: من هستم؟فرمود: نه، بلکه او کسی است که نعلین مرا وصله می زند و در آن وقت علی(ع)مشغول دوختن نعلین پیغمبر بود!

شماره بعد : جنگ خیبر ، فتح مکه ، بت شکن و ...

شماره 5 ( نشریه امیرالمومنین)

شماره  5: حمایت ا ز  نبی  ،  ولا دت    وصی

 

غزوه بدر

پیامبر(ص) در طول 9سال رسالت خود بعد از هجرت به مدینه 80 غزوه انجام داد ، به جنگهایی که خود پیامبر (ص) در آن حضور داشته غزوه گفته  می شود.

اولین نبرد جدی پیامبر(ص) با کفار مربوطه به غزوه بدر در سال دوم هجری می شود قبل از آن  پیامبر قصد داشت طی نبردی که عشیره نام گرفت با کفار رو درو شود که این امر محقق نشد در این نشریه قصد آن نداریم که انگیزه و علل این جنگها را بررسی کنیم و فقط به  خلاصه ای از آنجه  در این جنگها گذشته می پردازیم. و اما غزوه ی بدر...

صف آرایی مسلمانان و قریشیان آغاز شد و چند حادثه کوچک آتش جنگ را شعله ور کرد.در آغاز، نبردهای تن به تن در گرفت . سه نفر به نامهای عتبه پدر هند(همسر ابوسفیان) و برادر بزرگ او شیبه و ولید فرزند عتبه غرش کنان به وسط میدان آمده وهماورد طلبیدند. نخست سه نفر از دلاوران انصار برای نبرد با آنان وارد میدان شدند وخود را معرفی کردند، اما دلاوران مکه از جنگ با آنان خودداری کردند وفریاد زدند:«یا محمد افرادی که از اقوام ما وهم شان ما باشند برای جنگ با ما بفرست. رسول خدا به عبیدة بن حارث بن عبد المطلب وحمزه و علی علیه السلام دستور داد برخیزند وپاسخ دشمن را بدهند . سه افسر عالیقدر اسلام با صورتهای پوشیده روانه رزمگاه شدند. هر سه دلاور خود را معرفی کردند وعتبه هر سه را برای مبارزه پذیرفت وگفت:

در اینجا برخی ازمورخان، مانند واقدی، می نویسند:

هنگامی که سه جوان از انصار آماده رفتن به میدان شدند خود پیامبر آنان را از مبارزه باز داشت و نخواست که در نخستین نبرد اسلام انصار شرکت کنند و ضمنا به همه افراد رسانید که آیین توحید در نظر وی به قدری ارجمند است

 

 

 

 که حاضر است عزیزترین ونزدیکترین افراد خود را در این جنگ شرکت دهد. از این حیث رو کرد به بنی هاشم وگفت: برخیزید و با باطل نبرد کنید; آنان می خواهند نور خدا را خاموش سازند.                     مغازی واقدی، ج 1، ص 62

در این نبرد هر یک از رزمندگان در پی هماورد همسال خود رفت. جوانترین آنان علی علیه السلام با ولید دایی معاویه، متوسط آنان، حمزه، با عتبه جد مادری معاویه، وعبیده که پیرترین آنان بود با شیبه شروع به نبرد کردند.علی (ع) به آسانی رقیب خود را شکست داده و به کمک عبیده شتافت.

امیر مؤمنان در نامه ای که به معاویه می نویسد چنین یاد آوری می کند: شمشیری که من آن را در یک روز بر جد تو (عتبه پدر هند مادر معاویه) ودایی تو(ولید فرزند عتبه) وبرادرت (حنظله) فرود آوردم در نزد من است.یعنی هم اکنون نیز با آن قدرت مجهز هستم.    نهج البلاغه، نامه 64

ودر جای دیگر می فرماید ای معاویه مرا با شمشیر می ترسانی؟ حال آنکه از جایگاههای فرود آمدن شمشیر من بر برادر ودایی وجد خود آگاه هستی ومی دانی که همه را در یک روز از پای در آوردم.                 نهج البلاغه، نامه 28

پس از پیروزی سه قهرمان بزرگ اسلام بر دلاوران قریش که اثر خردکننده ای در روحیه فرماندهان سپاه شرک داشت،جنگ همگانی آغاز شد و منجر به شکست فاحش ارتش شرک گردید.حدود هفتاد نفر از مشکرین کشته شدند که شیخ مفید نقل می کند نیمی از آنهابه دست حضرت علی (ع) کشته شدند.

لازم به ذکر است که ابوجهل در سپاه قریشیان بود و  هنگام فرار کشته شد و همچنین ابولهب نیز چند روز پس از شنیدن خبر  شکست قریش به درک واصل شد.

 

 

 

غزوه احد

در ابتدای جنگ مسلمانان پیروز بودند و کفار پا به فرار گذاشته بودند. اما به دلیل غفلت برخی از مسلمین نتیجه کار  بر عکس شد  که حتی شایع شد پیامبر (ص) کشته شده و این خبر باعث هرج و مرج در سپاه اسلام شد.

ابن هشام به نقل از انس بن نضر می گوید:موقعی که خبر مرگ پیامبر منتشر شد، بیشتر مسلمانان به فکر نجات جان خود افتادند دسته ای از مهاجرین و انصار، که در بین آنان عمر خطاب وطلحه وعبید الله دیده می شدند در گوشه ای نشسته و در فکر نجات خود هستند. من با لحن اعتراض آمیزی به آنان گفتم: چرا اینجا نشسته اید؟گفتند:پیامبر کشته شده است و دیگر نبرد فایده ندارد.من به آنها گفتم: اگر پیامبر کشته شده دیگر زندگی سودی ندارد; برخیزید ودر آن راهی که او کشته شد شما هم شهید شوید; و اگر محمد کشته شد خدای او زنده است.وی می افزاید :من دیدم سخنانم در آنها تاثیر ندارد; خوددست به سلاح بردم و مشغول نبرد شدم.        سیره ابن هشام، ج 3، ص 83-84

فرار گروهی ازمسلمانان در این جنگ چنان تاثر انگیز بود که زنان مسلمان، که در پی فرزندان خود به صحنه جنگ آمده بودند و مجروحان را پرستاری می کردند مجبور شدند که از وجود پیامبر (ص) دفاع کنند.هنگامی که زنی به نام نسیبه فرار مدعیان ایمان را مشاهده کرد شمشیری به دست گرفت واز رسول خدا(ص)دفاع کرد. وقتی پیامبر جانبازی این زن را در برابر فرار دیگران مشاهده کرد جمله تاریخی خود را در باره این زن فداکار بیان کرد وفرمود:( مقام نسیبه دختر کعب از مقام فلان وفلان بالاتر است) راوی به پیامبر خیانت کرده، نام افرادی را که پیامبر صریحا فرموده، نیاورده است .   شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 14، ص 266

 

 

 

فداکاری امیر المومنین علی (ع)

ابن اثیر در جلد دوم تاریخ کامل خود اینگونه بیان می کند:

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از هر طرف مورد هجوم دسته هایی از لشکر قریش قرار گرفت. هر دسته ای که به آن حضرت حمله می آوردند حضرت علی علیه السلام به فرمان پیامبر به آنها حمله می برد و با کشتن بعضی از آنها موجبات تفرّقشان را فراهم می کرد و این جریان چند بار در احد تکرار شد.به پاس این فداکاری، امین وحی نازل شد و ایثار حضرت علی را نزد پیامبر ستود وگفت: این نهایت فداکاری است که او از خود نشان می دهد. رسول خدا امین وحی را تصدیق کرد وگفت:«من از علی واو از من است » سپس ندایی در میدان شنیده شد که مضمون آن چنین بود:

«لاسیف الا ذوالفقار، ولا فتی الا علی ».

شمشیری چون ذوالفقار وجوانمردی همچون علی نیست.

در سخنرانی مشروحی که امیر مؤمنان برای «راس الیهود» در محضر گروهی از اصحاب خود ایراد فرمود به فداکاری خود چنین اشاره می فرماید:

هنگامی که ارتش قریش سیل آسا بر ما حمله کرد، انصار ومهاجرین راه خانه خود گرفتند. من با وجود هفتاد زخم از آن حضرت دفاع کردم. سپس علی (ع) قبای خود را به کنار زد و دست روی مواضع زخم، که نشانه های آنها باقی بود، کشید                       خصال،شیخ صدوق، ج 2، ص 15

 

لازم به ذکر است در جنگها پرچمدار نقش بسزایی داشته و در صورتیکه پرچمدار از پا می افتاد و پرچم بر زمین میماند نشاندهنده شکست آن سپاه بوده است ، نه نفر پرچمدار سپاه قریش بودند که یک به یک به دست حضرت علی (ع) کشته شدند.

 

 

 

تولد امام حسن (ع)

در 15 ماه رمضان سال سوم هجرت بود که اولین فرزند سلاله پاک علوی وصی علی بن ابی طالب  امام حسن (ع) به دنیا آمد که شرح آن در نشریه مادر بهشت بیان گردید.

غزوه بنی النضیر

بعد از جنگ بدر و احد یهودیان قوم بنی النضیر قصد ایجاد هرج و مرج در مدینه را داشتند که پیامبر (ص) گروهی را به فرماندهی على(ع)به سوی آنها روانه کرد، كه ایشان  با رشادت و شجاعت ويژه خود آنها را مجبور به تسليم نمود و پيمان بستند كه پيغمبر(ص) از خون آنان در گذرد و آنها نيز از حومه مدينه خارج شده و به شام روند.    تاریخ طبری

تولد امام حسین (ع)

در سوم شعبان سال 4هجـری فرزند دوم حضرت علی (ع) پا به عرصه وجود گذاشت. شرح این ولادت را نیز در نشریه مادربهشت می توانید مطالعه فرمایید.

 

حکمت 95 نهج البلاغه

حضرت علی (ع) می فرمایند: بر مردم ، روزگارى مى آيد كه مقرّب نبود، مگر سخن چين و خوش طبع ، به شمار نيايد، مگر تبهكار، و مردم منصف را ناتوان خوانند و صدقه را غرامت شمارند و صله رحم را منت نهادن و عبادت را برترى فروختن بر مردم . در اين حال ، حكومت ، با مشورت زنان بود و امارت از آن خردان و تدبير كارها به دست خواجگان .

 

شماره بعد :

هجران مادر ، جنگ خندق و  صلح حدیبیـه

شماره 4( نشریه امیرالمومنین)

شماره  4: هجرت تا ازدواج حضرت علی(ع)

 

هجـرت پیامبـر

ادامه شماره قبل ...

پيغمبر(ص) على را ميشناخت و به ميزان ايمان و اخلاص او آگاه بود رو بسوى وى آورد و فرمود يا على دستور الهى بر اين است كه مكه را ترك گويم و بسوى مدينه هجرت كنم،اما اين هجرت يك مسافرت عادى نيست و بايستى محرمانه سرى باشد تا كفار قريش از آن آگاه نباشند زيرا تصميم گرفته‏اند امشب مرا در بسترم بخون آغشته نمايند و براى اغفال آنها لازم است خانه و رختخواب من خالى نباشد تا آنها مرا تعقيب نكنند،فرمان الهى است كه در بستر من بخوابى تا من به پنهانى مهاجرت كنم.

هنوز سخن پيغمبر(ص)تمام نشده بود كه على عليه السلام با جان و دل دعوت او را اجابت كرد و گفت: اطاعت ميكنم يا رسول الله و در اجراى اين امر بسيار خرسند و سپاسگزارم.

پيغمبر (ص) هر چه اعلام خطر نموده و اهميت اين امر را در نظر على(ع) مجسم ميساخت خرسندى او بيشتر مي گشت تا بالاخره گفت يا رسول الله مگر غير از مرگ چيز ديگرى هم هست؟چه‏سعادتى بالاتر از اين كه من به دستور الهى جان خود را در راه اشاعه دين تو فداى تو كرده باشم؟

چون رسول خدا(ص) صراحت لهجه و جانفشانى على(ع) مشاهده كرد چشمان مباركش پر آب گرديد و با همان حال رقت و عطوفت سر و روى على را غرق بوسه ساخت و او را وداع كرد و به عزم مهاجرت مكه را ترك نمود.

على(ع) كه جوان 23 ساله‏اى بود جامه پيغمبر را كه در موقع خواب به تن مي كرد پوشيد و در فراش آنحضرت دراز كشيده و منتظر وقوع حادثه پر خطرى گرديد.

صاحب فصول المهمه و كفاية الطالب و ديگران نوشته‏اند كه چون على (ع) شبانه در بستر پيغمبر(ص) قرار گرفت

 

 

 

 خداوند عز و جل به جبرئيل و ميكائيل فرمود من شما را برادر يكديگر گردانيدم و عمر يكى از شما را طولانى‏تر از ديگرى قرار دادم كداميك از شما حاضر است كه زيادى عمر را به ديگرى بخشد عرض كردند پروردگارا در اين امر مختاريم يا مجبور خداوند فرمود بلكه مختاريد هيچك از آن دو حاضر نشد كه عمر زيادى را به ديگرى بخشد، خداوند تعالى فرمود كه من ميان على ولى خود و محمد پيغمبر اخوت و برادرى برقرار كردم و او در فراش پيغمبر خوابيده است (و بنگريد كه او چگونه) جان خود را فداى برادر كرده و زندگى وي را بر حيات خويش ترجيح داده است به زمين نازل شويد و او را از شر دشمنانش محفوظ داريد.

پس آن دو فرشته نزد على عليه السلام آمدند و جبرئيل در بالاى سرش ايستاد و ميكائيل در پائين پاى او و جبرئيل ميگفت:بخ بخ يا ابن ابيطالب من مثلك و قد باهى الله بك الملائكة (به به اى پسر ابوطالب كيست مانند تو كه خداوند تعالى بوجود تو بفرشتگان مباهات مينمايد)

ینابيع المودة باب 21 ص 92ـ كشف الغمه ص 91ـ تفسير ثعلبى و فخر رازى

آنانكه براى از بين بردن پيغمبر(ص) در دار الندوه دور هم گرد آمده بودن ، سر شب آنجا را ترك كرده و با شمشيرهاى عريان و بران خانه رسول اكرم (ص) را محاصره نمودند.

در سپيده دم كه سكوت و خاموشى بر شهر مكه حكمفرما بود خواستند تصميم شوم خود را بمرحله اجراء در آورند، به محض ورود به داخل خانه ،على عليه السلام سر از بالين خود برداشت و بانگ زد كيستيد و چه مي خواهيد؟چون على(ع)را ديدند از حيرت و وحشت سر تا پا خشك شدند و بالاخره سكوت را شكستند و گفتند محمد كجا است؟

 

 

 

على(ع) با خونسردى تمام فرمود: من نگهبان او نبودم و شما هم او را به من نسپرده بوديد كه از من باز مي خواهيد.

يكى از مهاجمان گفت پشت و پناه محمد همين على است و خوبست على را بجاى او در خونش غوطه‏ور سازيم!

على(ع) فرمود افسوس كه پيغمبر (ص) به من اجازه حمله نداده و الا براى اين گستاخى شما كه پا به حريم آنجناب گذاشته‏ايد شما را از دم شمشير مي گذرانيدم و بالاخره آنها را پراكنده ساخت و فرمود دور شويد كه شماها قومى گمراهيد و از سعادت و رستگارى بى نصيب خواهيد ماند.

قريش كه از هجرت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم آگاهى يافتند به تعقيب او پرداخته و تا لب غار ثور كه رسول اكرم با ابوبكر داخل آن بودند پيش رفتند ولى خداوند آنحضرت را در پناه خود حفظ كرده و قريش را از دست يافتن به او محروم گردانيد.

بپاداش اين فداكارى آيه شريفه زير  بر پیامبر (ص)  نازل و بدينوسيله على (ع) مورد تقدير خداوند متعال قرار گرفت:

و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله.

 (و از مردم كسى است كه در پى خشنودى خدا جان خود را ميفروشد)                               سوره بقره  آیه  207

و بنا بنقل مفسرين و مورخين عامه و خاصه چنين كسى فقط على عليه السلام بود.          ارشاد مفيد جلد 1 باب 2

فداكاريهاى على(ع)در موضوع هجرت منحصر بخوابيدن او در بستر پيغمبر نبود بلكه در غياب آنحضرت حل و فصل امور مسلمانان مكه و همچنين عودت اماناتى كه مردم به پيغمبر(ص) سپرده بودند بدست على (ع) انجام گرديد.

چند روز پس از ورود پيغمبر (ص)به مدينه على عليه السلام نيز مادر خود و دختر پيغمبر و دو زن ديگر و ضعفاى مسلمين را برداشته و راه مدينه را در پيش گرفت.

 

 

 

 

پس از ورود به مدينه رسول اكرم (ص) ، على عليه السلام را كه در اثر راهپيمائى پايش مجروح شده بود در آغوش كشيده و از شوق ديدارش گريست. در مدينه نيز على عليه السلام همواره ملازم پيغمبر اکرم (ص) بود

پیمـان بـرادری

سال یکم هجرت بود که رسول اکرم(ص)برای هر یک از افرادی که در مسجد النبی حاضر بودند برادری معین کرد. علی(ع) در آن میان تنها ماند و برای او برادری تعیین نشد. در این هنگام علی (ع) با دیدگان اشک آلود به حضور پیامبر (ص)رسید و گفت:

ای رسول خدا برای هر یک از یاران خویش برادری تعیین کردی ولی میان من وکسی پیوند اخوت برقرار نفرمودی!

در این لحظه پیامبر اکرم کلام تاریخی خود که را که مبین مقام وموقعیت علی علیه السلام از حیث قرب ومنزلت او نسبت به پیامبر است خطاب به او فرمود:

«انت اخی فی الدنیا و الآخرة و الذی بعثنی بالحق ما اخرتک الا لنفسی. انت اخی فی الدنیا و الآخرة ».

تو برادر من در این جهان وسرای دیگر هستی. به خدایی که مرا به حق برانگیخته است من کار برادری تو را به عقب انداختم که تو را برادر خود انتخاب کنم، اخوتی که دامنه آن هر دو جهان را فرا گیرد.      مستدرک حاکم، ج 3، ص 14

ازدواج حضـرت علـی (ع)

سال دوم هجرت بود که ازدواجی آسمانی صورت پذیرفت پیامبر (ص) دخترش فاطمه (س) را به نکاح علی (ع) در آورد. وقایع ازدواج حضرت زهرا  و حضرت علی (ع) را به صورت مشروح در نشریه مادر بهشت بیان کردیم علاقمندان می توانند به شماره 3،4 و 5 آن نشریه مراجعه فرمایند.

 

 

 

 

بسته شدن درها به سوی مسجد النبی

پس از بنای مسجد النبی، یاران و خویشان پیامبر (ص) در اطراف مسجد خانه هایی ساختند که یکی از درهای آنها رو به مسجد باز می شد. پیامبر(ص) به فرمان خدا دستور داد که تمام درهایی را که به مسجد باز می شد ببندند ، جز در خانه علی(ع)را . این مطلب بر بسیاری از یاران رسول خدا گران آمد، از این رو پیامبر(ص) منبر رفت وچنین فرمود:

خداوند بزرگ به من دستور داده است که تمام درهایی را که به مسجد باز می شود ببندم ، جز در خانه علی را و من هرگز از پیش خود به بسته شدن دری و یا باز ماندن آن دستور نمی دهم من در این مسایل پیرو فرمان خدا هستم.

مسند احمد، ج 3، ص 369- مستدرک حاکم، ج 3

آن روز تمام یاران رسول خدا این موضوع را فضیلت بزرگی برای حضرت علی علیه السلام تلقی کردند تا آنجا که خلیفه دوم بعدها می گفت: ای کاش سه فضیلتی که نصیب علی شد نصیب من شده بود، وآن سه فضیلت عبارتند از:

1) پیامبر دختر خود را در عقد علی در آورد.

2) تمام درهایی را که به مسجد باز می شد بست، جز در خانه علی را.

3) در جنگ خیبر پیامبر پرچم را به دست علی داد.

مسند احمد، ج 2، ص 26

 در همين سال فرمان قتال با مشركين از جانب خدا صادر شد و پيغمبر(ص) مشغول جنگ با دشمنان و مخالفين خود گرديد كه عامل پيروزى در آنها وجود على عليه السلام بود و از اين پس فصل تازه‏اى در تاريخ زندگانى آنحضرت گشوده ميشود كه مي توان آنرا خدمات نظامى وى ناميد.

شماره بعد : جنگ بدر ، احد و غم مادر...

شماره2( نشریه امیر المومنین)

شماره   2: دوران   کودکی   حضرت علی  (ع)

 تربیت اولیه حضرت علی(ع)

على عليه السلام در خانه پدرش ابيطالب و مادرش فاطمه بنت اسد به حدود شش سالگى رسيد، ابوطالب پدر على عليه السلام در ميان قريش بسيار بزرگ و محترم بود،او در تربيت فرزندان خود دقت وافى نموده و آنها را با تقوى و با فضيلت بار مي آورد و از كودكى فنون سوارى و كشتى و تير اندازى را به رسم عرب به آنها تعليم مي داد.

در اين تاريخ كه سن رسول خدا از سى سال گذشته بود، پيشامدى شد، در مكه قحطى و گرسنگى و گرانى پيش آمد، رسول خدا با عموى خود عباس آمدند حضور ابيطالب و پيشنهاد كردند كه چون شما در مضيقه زندگى هستيد، اجازه دهيد ما هر كدام يكى از فرزندان شما را ببريم. ابوطالب گفت: عقيل را براى من بگذاريد، و ديگر اختيار با شما است. عقيل در اين موقع 26 ساله بود، جعفر 16 ساله، و على 6 ساله. جعفر 16 ساله را عباس برد، و على 6 ساله را رسول خدا، و از اين تاريخ على(ع)شد بچه پيغمبر، همانگونه که کودکی را از 6 یا 7 سالگی به تحصیل وا می دارند علی(ع) نیز از این سن وارد مکتب نبوی شد تا پیامبر(ص) او را برای روزهای سخت پیشرو  آماده کند.

نکته بسیار جالبی را ابن ابی الحدید معتزلی شارح نهج البلاغه که از علمای اهل سنت است اینگونه بیان می کند: (( اينكه على هفت‏سال پيش از بعثت را در خانه رسول خدا زندگى كرده است، مطابق است ‏با آنچه خود على ميگفت كه من پيش از آنكه احدى از امت، ‏خدا را پرستش كند، هفت‏سال خدا را پرستش كرده‏ام. و نيز ميگفت كه هفت‏سال بود كه آواز فرشته ها را مى‏شنيدم و روشنى را مى‏ديدم و هنوز رسول خدا مبعوث نگشته بود و و اذن تبليغ نيافته بود.)) شرح نهج البلاغه – ابن ابی الحدید

از رسول خدا هم روايت‏شده است كه فرمود: فرشتگان خدا هفت‏سال بر من و على درود ميفرستادند، که شهادت به يگانگى خدا جز از من و على به آسمان بالا نميرفت .

ارشاد مفيد ص 16.

خود امير المؤمنين عليه السلام در يكى از خطبه‏هاى نهج البلاغه مى‏فرمايد:

چنانكه بچه بدنبال مادرش ميرود، پيوسته پيرو رسول خدا بودم، و هر روز درسى از فضايل اخلاقى بمن مى‏آموخت، و مرا دستور مى‏داد تا به وى اقتدا كنم‏

على عليه السلام تا سن هشت سالگى تحت كفالت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم بود و آنگاه به منزل پدرش مراجعت نمود ولى اين بازگشت او را از مصاحبت پيامبر اکرم (ص) مانع نشده و بلكه يك صورت تشريفاتى ظاهرى داشت و اكثر اوقات على عليه السلام در خدمت پیامبر(ص) ‏سپرى ميشد آنحضرت نيز فضائل اخلاقى و ملكات نفسانى خود را سرمشق تربيت او قرار ميداد و بدين ترتيب دوران كودكى و ايام طفوليت على(ع) تا سن ده سالگى (بعثت پيغمبر ص) در پناه و حمايت آنحضرت برگزار گرديد و همين تعليم و تربيت مقدماتى موجب شد كه على عليه السلام پيش از همه دعوت پيغمبر (ص) را پذيرفت و تا پايان عمر آماده جانبازى و فداكارى در راه حق و حقيقت گرديد.در این بین میان نقش  حضرت خدیجه (س) که در حق مولایمان حضرت علی(ع) مادری کرد و ایشان را مورد عطوفت خود قرار می داد غیر قابل انکار است.

على عليه السلام هنگام بعثت

پيش از شروع این بخش لازم است شمه‏اى به بعثت نبى اكرم(ص) اشاره گردد تا دنباله كلام به زندگانى على (ع) كه در اين امر مهم سهم قابل ملاحظه‏اى دارد كشيده شود.

پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم از دوران جوانى غالبا از اجتماع پليد آنروز كناره گرفته و بطور انفرادی به تفكر و عبادت مشغول بود چون به چهل سالگى رسيد روزى در كوه‏حرا آوازى شنيد كه (اى محمد بخوان) ! چه بخوانم؟ گفته شد: اقرا باسم ربك الذى خلق،خلق الانسان من علق، اقرا و ربك الاكرم،الذى علم بالقلم – آیات 1تا 4 سوره علق

بخوان بنام پروردگارت كه (كائنات را) آفريد، انسان را از خون بسته خلق كرد. بخوان بنام پروردگارت كه اكرم الاكرمين است،چنان خدائى كه بوسيله قلم نوشتن آموخت.

چون نور الهى از عالم غيب بر محمد(ص) تابيدن گرفت بر خود لرزيد و از كوه خارج شد به هر طرف مي نگريست جلوه آن نور را مشاهده مي كرد ، حيرت زده و مضطرب به خانه آمد و در حاليكه لرزه بر اندام مباركش افتاده بود خديجه را گفت مرا بپوشان خديجه فورا او را پوشانيد و در آن حال او را خواب ربود چون به خود آمد آيات ابتدایی سوره مدثر  بر ایشان  نازل  گردید.

يا ايها المدثر،قم فانذر،و ربك فكبر،و ثيابك فطهر،و الرجز فاهجر،و لا تمنن تستكثر،و لربك فاصبر.

اى كه جامه بر خود پيچيده‏اى،برخيز (و در انجام وظائف رسالت بكوش و مردم را) بترسان،و پروردگارت را به بزرگى ياد كن،و جامه خود را پاكيزه دار،و از بدى و پليدى كناره‏گير،و در عطاى خود كه آنرا زياد شمارى بر كسى منت مگذار،و براى پروردگارت شكيبا باش.

اما انتشار چنين دعوتى به آسانى ممكن نبود زيرا اين دعوت با تمام مبانى اعتقادى قوم عرب و ساير ملل مخالف بوده و تمام مقدسات اجتماعى و دينى و فكرى مردم دنيا مخصوصا نژاد عرب را تحقير مي نمود لذا از دور و نزديك هر كسى شنيد پرچم مخالفت بر افراشت حتى نزديكان پیامبر  نيز در مقام طعن و استهزاء در آمدند.

علی (ع) از همان لحظه اول كه از بعثت پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم آگاه گرديد با اينكه ده ساله بود به ا سلام گرويده و مطيع پيغمبر شد و اول كسى از مردان است كه به آنحضرت گرويده و اين مطلب مورد تصديق تمام مورخين شیعی و محدثين اهل سنت ميباشد چنانكه محب الدين طبرى در ذخائر العقبى از قول عمر مى‏نويسد كه گفت :

من با ابو عبيدة و ابوبكر و گروهى ديگر بودم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به شانه على بن ابيطالب زد و فرمود يا على تو از مؤمنين ،اولين كسى هستى كه ايمان آوردى و تو از مسلمين اولين كسى هستى كه اسلام اختيار كردى و مقام و نسبت تو بمن مانند مقام و منزلت هارون است بموسى.         ذخائر العقبى ص 59ـينابيع المودة ص 60

بعضی از علمای اهل سنت ایمان آوردن حضرت علی (ع) را بی اهمیت جلوه می دهند و دلیلشان آن است که ایشان کودکی نابالغ بوده و تکلیفی نداشته در صورتی که برخی از اصحاب سن و سالی داشته و  عقل کاملتری داشته اند در پاسخ این شبهه دلایل بسیاری وجو داد که به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد:

1- بلوغ از نظر سن در احكام شرعيه است نه در امور عقليه و ايمان به خدا و يگانگى او و تصديق رسالت از امور عقلى است نه از تكاليف شرعى.

 ثانيا فزونى قوه  عقل آدمى در سنين بالا كلَیت ندارد . بسیاری افراد هستند که سن وسالی از انها گذشته و لی از یک نوجوان هوش و قوه تشخیص پایین تری دارند

چنانچه در داستان يوسف قرآن كريم می فرمايد: و شهد شاهد من اهلها. (11) آن شاهدى كه بر پاكى و برائت حضرت يوسف عليه السلام شهادت داد بنا بنقل مفسرين طفل خردسالى از كسان زليخا بوده است.

ثالثا محمد بن يوسف گنجى و ديگران (مانند ابن ابى الحديد و محب الدين طبرى) از رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل ميكنند كه فرمود:

سبقت گيرندگان بايمان در امت‏ها سه نفرند كه به اندازه یک چشم برهم زدن بخداوند مشرك نشدند و آنها على بن ابيطالب ، صاحب ياسين و مؤمن آل فرعون‏اند كه در ايمانشان راستگويانند.      كفاية الطالب باب 24 ص .123

...على عليه السلام در روز دوم بعثت رسول خدا(ص) که روز فرمان و تشریع نماز از سوی حضرت جل و اعلی بود بعد از خدیچه (س) نماز را به امامت پیامبر(ص) اقامه کردند.

رسول خدا(ص) براى نماز به دره‏هاى مكه ميرفت و على(ع) را با خود همراه مى‏برد و باهم نماز مى‏گزاردند و شب كه مى‏شد برمى‏گشتند.

تا سه سال پیامبر به صورت مخفیانه به رسالت خویش ادامه می دادکه از همان ابتدا علی (ع) یار و یاور پیامبر(ص) بود.

 

امیرالمومنین علی(ع) می فرمایند :

نَفَسُ الْمَرْءِ خُطاهُ إِلى اءَجَلِهِ.

نفسهاى آدمى ، گامهاى اوست به سوى مرگ .

 

 

شماره بعد: یوم الانذار ، شعب ابی طالب ، هجران پدر و ...

شناره 1 نشریه امیرالمومنین

شماره  1: نسب    و   ولادت حضرت علی(ع)

 

مقــدمـه

همتم بدرقه راه كن اى طائر قدس‏

كه دراز است ره مقصود و من نو سفرم

 

سپاس و ستايش خداونـدى را سزا ست كه قدرت لا يزالش ظاهر و نمایان است  و درود نا محدود، خاندان رسالت و دودمان ولايت را رواست كه مربيان عالم بشريتند و راهنمايان طريقه توحيد و حقيقت.

اما بعد ، اين نشریه كه از نظر مبارك مطالعه كنندگان گرامى ميگذرد در شرح حال و تاريخ زندگانى شخصيتى نوشته شده است كه بلا شك در دفتر روزگار نام كسى با اين همه فضائل ثبت نگشته و نقاش عالمیان چنين تصويرى را در صفحه پر رنگ و نگار گيتى  همچو او نقاشى نكرده است. در ابتدای کلام با تضرع و ندبه از مولایمان می خواهیم در طی این مسیر یاریمان کند.

خواهشمندیم در آغاز به نکات ذیل توجه فرمایید.

1- لطفا مطالب را به ترتیب شماره مطالعه فرمایید و از مطالعه پراکنده پرهیز نمایید.

2- توزیع این نشریه همزمان با میلاد حضرت علی(ع) شروع شده و تا شهادت آن امام همام (21ماه رمضان ) ادامه خواهد داشت . زمان توزیع نشریه روزهای شنبه ، دوشنبه و چهارشنبه هرهفته در مساجد  محل خواهد بود.

3- در پایان مسابقه ای از این نشریه برگزار خواهد شد و به نفرات برتر جوایز نفیسی اهدا خواهد شد.

دلیل اننخاب نام امیـرالمؤمنین برای این نشریه

بسیار نامها برای این نشریه پیشنهاد گردید که با داشتن زیبایی های ادبی ، اما هیچیک دربر دارنده عظمت حقیقی مولایمان علی (ع) نبود و اما دلیل انتخاب این نام :

لقب امیرالمومنین از طرف حق تعالی مخصوص حضرت علی علیه السلام است صادر شده و حتی دیگرامامان معصوم نیز با ایشان در این لقب شریک نیستند. 

• این سخن پیامبر(ص) كه مردم باید فقط حضرت علی را امیرالمومنین بنامند، دربسیاری از متون کهن شیعه و سنی ثبت شده است. ٨١ سند از این روایات در جلد ٣٧ بحارالانوار باب ٥٤ جمع آوری شده است.

پیامبر(ص(ص)  فرمودند:

هنگامی که به معراج رفتم و در نزدیک ترین مقام قرب خدا قرار گرفتم ، خدایم آنچه را خواست به من وحی فرمود و مرا فرمان داد كه علی بن ابیطالب را امیرالمومنین بنامم و فرمود او هیچ کس را پیش از علی و پس از علی به این نام نخوانده و نخواهد خواند. ( نقل از امالی شیخ طوسی)

• پیامبر اکرم در سخنرانی روز غدیر نیز به اختصاص لقب امیرالمومنین برای حضرت علی تصریح کرده و فرمودند: بدانید که خداوند امر كرده و من از جانب او می‌گویم؛ بدانید که امیرالمومنین كسی جز این برادر من نیست و بدانید امیرالمومنین بودن پس از من برای احدی جز او حلال نیست.( پایان فراز سوم خطبه غدیر)

همچنین ائمه (ع) به اصحاب خود اجازه نمی دادند اصحاب آنان را با لقب امیرالمومنین بخوانند و می فرمودند این لقب فقط و فقط مخصوص جدمان علی بن ابیطالب (ع) است.

اصل و نسب حضرت علی(ع)

امير مؤمنان على(ع) فرزند ابو طالب و جد او عبد المطلب پسر هاشم است و هاشم پسر عبد مناف . خاندان هاشم شاخه‏اى از عبد مناف‏اند و شاخه ديگر عبدمناف بنى عبد شمس جد امويان است. و هر دو خاندان از قريش‏اند .

خاندان هاشم به بزرگوارى و گشاده‏دستى شناخته شده بودند ، هر چند مكنتى چون خاندان عبد شمس نداشتند.

مادر ایشان فاطمه ، دختر اسد بن هاشم بن عبد مناف است. فاطمه چندى تربيت رسول خدا را عهده‏دار بود و براى او چون مادر مى‏نمود . او از جمله مسلمانان صدر اول است كه به مدينه هجرت كرد .

انشاء الله در شماره های پیش رو سعی می کنیم شمه ای از زندگی  این دو بزرگوار را نیز بیان کنیم.

كنيه مشهور حضرت علی(ع) ابو الحسن و لقب‏هاي ایشان فراوان است .  از لقب‏ها آنچه ميان ايرانيان شهرت دارد اسد الله و حيدر است.

لقب اسد الله را رسول خدا(ص) به ایشان داد و مادرش وى را حيدر خواند.

ولادت حضرت علی(ع)

در نشریه قبلی درباره خلقت حضرت علی(ع) از بعد نورانی آن مطالبی عرضه گردید. ( شماره 1 نشریه مادر بهشت )  ولادت حضرت على(ع)  در روز جمعه 13 رجب در سال سى‏ام عام الفيل بطرز عجیبی بوقوع پيوست.

شيخ صدوق از يزيد بن قعنب روايت كرده‏كه گفت من با عباس بن عبد المطلب و گروهى از عبد العزى در كنار خانه خدا نشسته بوديم كه فاطمه بنت اسد مادر امير المؤمنين در حاليكه نه ماه او را حامله  بود و درد محاض داشت آمد و گفت خدايا من به تو و بدانچه از رسولان و كتابها از جانب

تو آمده‏اند ايمان دارم و سخن جدم ابراهيم خليل را تصديق ميكنم و اوست كه اين بيت عتيق را بنا نهاده است .                                                                          

بحق آنكه اين خانه را ساخته و بحق مولودى كه در شكم من است ولادت او را بر من آسان گردان ، يزيد بن قعنب گويد ما بچشم خود ديديم كه خانه كعبه از پشت(مستجار) شكافت و  فاطمه به درون خانه رفت و از چشم ما پنهان گرديد و ديوار بهم بر آمد چون خواستيم قفل درب خانه را باز كنيم گشوده نشد لذا دانستيم كه اين كار از امر خداى عز و جل است و فاطمه پس از چهار روز بيرون آمد و در حاليكه امير المؤمنين عليه السلام را در روى دست داشت و می گفت :

من بر همه زنهاى گذشته برترى دارم زيرا آسيه خدا را به پنهانى پرستيد در آنجا كه پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و مريم دختر عمران نخل خشك را بدست خود جنبانيد تا از خرماى تازه چيد و خورد(و هنگاميكه در بيت المقدس او را درد محاض گرفت ندا رسيد كه از اينجا بيرون شو اينجا عبادتگاه است و زايشگاه نيست)

و من داخل خانه خدا شدم و از ميوه‏هاى بهشتى و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بيرون آيم هاتفى ندا كرد: اى فاطمه نام او را على بگذار كه او على است و خداوند على الاعلى و می فرمايد من نام او را از نام خود گرفتم و به ادب خود تأديبش كردم و او را به علم خود آگاه گردانيدم و اوست كه بتها را از خانه من ميشكند و اوست كه در بام خانه‏ام اذان گويد و مرا تقديس و تمجيد نمايد خوشا بر كسيكه او را دوست دارد و فرمانش برد و واى بر كسى كه او را دشمن دارد و نافرمانيش كند.

امالى صدوق مجلس 27 حديث 9- روضة الواعظين ج 1ص 76ـ بحار الانوار جلد 35 ص 8

 اين حقيقتى است كه اهل سنت نيز بدان اقرار و اعتراف دارند چنانكه ابن صباغ مالكى در فصول المهمه می گويد :

پيش از آنحضرت احدى در خانه كعبه ولادت نيافت مگر خود او و اين فضيلتى است كه خداى تعالى به على عليه السلام اختصاص داده تا مردم مرتبه بلند او را بشناسند و از او تجليل و تكريم نمايند.              فصول المهمه ص .14

 

كعبه امروز تماشاگه اهل نظر است‏

كز سراپرده حق نور خدا جلوه‏گر است‏

آمد از قبله برون قبله نمائى كه در اوست‏

آنچه منظور دل مردم صاحب نظر است‏

چه جبينى كه درخشنده بشب چون قمر است‏

اشك شوق است كه بر چهره روان از بصر است‏

 

رابطه خدا و انسان از دیدگاه امیرالمومنین

مَنْ اءَصْلَحَ ما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّ اءَصْلَحَ اللَّهُ ما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ، وَ مَنْ اءَصْلَحَ اءَمْرَ آخِرَتِهِ اءَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ اءَمْرَ دُنْياهُ، وَ مَنْ كانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ واعِظٌ كانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حافِظٌ.

هر كه رابطه ميان خود و خدا را نيكو سازد، خداوند نيز،رابطه او را با مردم نيكو سازد. و هر كه كار آخرت خود را به صلاح آورد، خداوند، كار دنيايش را به صلاح آورد و هر كه اندرز دهنده خود باشد از سوى خدا براى او نگهبانى بود.                     حکمت 71 نهج البلاغه

شماره بعد : دوران کودکی حضرت علی(ع) تا بعثت

مادر بهشت شماره 19

شماره   19 :  سقیفه سرآغاز   انحراف  بشریت

شماره پایانی  تقدیم می شود  به 

محبوب قلب حضرت زهرا(س) ، جد بزرگوارمهدی موعود (عج) 

حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)

 

در حدیثی حضرت امام صادق (ع) فرمود: " هيچ روزى همچون روز محنت و اندوه ما در كربلا نيست هر چند ، روز سقيفه و سوزاندن در خانه اميرالمؤمنين عليه‏السلام و حسنين عليهم‏السلام و فاطمه عليهاالسلام و زينب و ام‏كلثوم و فضه و كشتن محسن با ضرب لگد بزرگتر و وحشتناكتر و تلخ‏تر است زيرا آن روز اصل و ريشه روز عذاب است."

و حضرت فرمود: "در روز قيامت حضرت خديجه و فاطمه بنت اسد كه جده‏هاى محسن مى‏باشند او را در حالى كه خون‏آلود است با خود مى‏آوردند و به همراه آنان ام‏هانى و جمانه، عمه‏هاى او كه دختران ابوطالب مى‏باشند و اسماء بنت عميس فريادزنان و شيون‏كنان دستهايشان را بر صورتها كوبيده موهاى سر را پريشان مى‏كنند و فرشتگان انان را با بالهايشان مى‏پوشانند و مادرش حضرت فاطمه عليهاالسلام گريه مى‏كند و فرياد مى‏زند و مى‏گويد: هذا يومكم الذى توعدون. (جبرييل از طرف) محسن فرياد مى‏زند و مى‏گويد: من ستمديده‏ام و يارى مى‏جويم. رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله محسن را روى دست گرفته او را بالا به سوى آسمان نگه مى‏دارد و مى‏فرمايد: اى خداى من و اى مولاى من! ما به خاطر تو در دنيا صبر و بردبارى كرديم و امروز روزى است كه هركس هر كار خوبى را كه انجام داده حاضر و هر كار بدى را كه انجام داده، در مقابل خود مى‏بيند و آرزو مى‏كند كه اى كاش بين او و بين كار بدى كه انجام داده، فاصله‏اى بس دور مى‏بود.

 فاطمه زهرا عليهاالسلام شادمانى دل پيامبر/ ص 698

ديد جريان شناسانه در حوادث، ريشه حادثه عاشورا را در انحراف نخستين در رهبرى حكومت مى‏بيند كه در (سقيفه بنى‏ساعده) اتفاق افتاد. اگر جمعى از امت پيامبر، نيم قرن پس از رحلت رسول‏الله صلى اللَّه عليه و آله در كربلا فرزند رسول‏الله صلى اللَّه عليه و آله را شهيد كردند، زمينه آن حوادث گذشته و غصب خلافت و تصدى آل ابوسفيان نسبت به حكومت اسلامى و كنار زدن ائمه از ولايت و رهبرى بود. از اين رو در زيارت عاشورا

كسانى لعن مى‏شوند كه آغازگر ظلم بر اهل‏بيت پيامبر و بنيانگذار ستم به ذريه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بودند، و نيز كسانى كه به آن ستم نخست راضى شدند، همكارى يا سكوت كردند و زمينه‏ساز آن بودند، تا آنجا كه براى جنگ با عترت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، تمكين كردند: لعن الله امة اسست اساس الظلم والجور عليكم اهل البيت و لعن الله امة دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن مراتبكم التى رتبكم الله فيها و لعن الله امة قتلتكم و لعن الله الممهدين لهم بالتمكين من قتالكم....

در ماجراى كربلا، همه آنان كه از آغاز، اهل‏بيت را از صحنه اجتماعى و سياسى امت كنار زدند و بر غصب حكومت اسلامى توطئه كردند، تا آنان كه بر كشتن او گرد آمدند و همراهى و متابعت كردند، شريكند. اين نكته در جاى ديگر زيارت عاشورا مطرح است:

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و ال محمد و اخر تابع له على ذلك، اللهم العن العصابه التى جاهدت الحسين و شايعت و بايعت و تابعت على قتله، اللهم العنهم جميعا.

توطئه سقيفه، تلاشى از سوى شركت شكست خورده در جبهه‏هاى بدر و احد و حنين بود، تا دوباره به سيادت جاهلى خود برسند و سفيانيان كوشيدند انتقام كشته‏هاى خود را از آل پيامبر(ص)، از طريق سلطه يافتن بر خلافت و تار و مار كردن بنى‏هاشم و عترت رسول بگيرند. طرح شورا و بيعت ساختگى سقيفه، ظاهرى فريبنده براى اعمال آن سياست بود.

كانكه طرح بيعت شـورا فكنـد    خود همانجا طرح عاشورا فكند

چرخ در يثرب رها كرد از كمان   تيـر كانـدر نينـوا شد بر نشان

هواداران سقيفه، در سپاه كوفه بودند. امام حسين عليه‏السلام روز عاشورا با بدن مجروح، آنان را (شيعيان آل ابى‏سفيان) خطاب كرد كه نه دين داشتند نه حريت.

يزيد بن معاويه نيز پس از كشتن امام و سرمستى از پيروزى بر آن حضرت، در پيش چشم فرزندان او كه به اسارت در كاخ او

برده شده بودند، آرزو كرد كه كاش نياكان كشته شده‏اش در بدر، زنده بودند و به يزيد مى‏گفتند دستت درد نكند. كشتن حسين عليه‏السلام و يارانش را در مقابل كشته‏هاى بدر دانست، امام سجاد عليه‏السلام نيز به يزيد گفت: جد من على بن ابى‏طالب عليه‏السلام در جنگ بدر و احد و احزاب پرچمدار رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله بود اما پدر و جد تو پرچمدار كفار بودند. آری كربلا صحنه تجديد كينه‏هاى مشركان و منافقان بر ضد آل الله بود و همان قدرت سياسى را كه ميراث رسول خدا بود و غاصبانه به دست دشمن افتاد بر ضد عترت رسول به كار گرفتند.

سيدالشهداء عليه‏السلام در خطابه خويش در عاشورا به سپاه كوفه چنين فرمود: "شمشيرى را كه ما به دستتان داديم عليه ما تيز كرديد و به روى ما شمشير كشيديد و آتشى را كه بر دشمنان شما و ما افروخته بوديم بر خود ما افروختيد و با دشمنان خدا بر ضد اولياءاللَّه همدست شديد.

تيرى را كه عمر سعد صبح عاشورا به سوى اردوى حسينى رها مى‏كند و تيرى را كه حرمله بر گلوى على اصغر عليه‏السلام مى‏زند تيرى نيست كه در سقيفه رها شد و بر قلب پيامبر نشست؟ و آيا آن تير، بر حنجره اصغر نشست يا بر جگر دين فرود آمد! آری سقیفه بنیانگذار انحرافات بشریست.

 

اللهم خص انت اول ظالم باللعن منی ، و ابدا به اولا ثم الثانی و الثالث و الرابع ، اللهم العن یزید خامسا و ...

 

در کتاب فاطمه شادمانی دل پیامبر اینچنین می خوانیم :

خداوند به واسطه علی (ع) اذن توبه به حضرت آدم (ع) داد و به واسطه حضرت صدیقه (س) توبه او را پذیرفت                             و  اما کلام آخر ... 

 

روضه جبرییل برای آدم

چـون خـداى متعال اراده فرمود توبه آدم را بپذيرد پرده از جلو چشم آدم برداشته شد و در عرش اسامى خمسه آل عبا را دید و آنها را بر زبان آورد و از جبرئيل پرسيد: اينان كيستند؟

جبرئيل آنها را مـعـرفـى كرد و گفت خدا را به اين اسامى بخوان تا توبه ات را بپـذيرد. آدم : چگونه بخوانم ، جبرئيل گفت: بگو يا حميد بحق محمد، يا عالى بحق على ، يا فاطر بحق فاطمه ، يا محسن بحق الحسن و الحسين ، و منك الاحسان .

وقـتـى جبرئيل نام حسين(ع) را برد قلب آدم (ع) شكست و اشكش جارى شد،گفت : برادرم جبرئيل چرا هنگامى كه نام پنجمى را  گفتی قلبم شكست و اشكم جارى شد؟

جبرئيل گـفـت : براى اين فـرزندت مصيبتى روى مى دهد كه مصائب در پيش ‍ آن كوچك و حقيرند.

(( يقتل عطشانا غريبا وحيدا فريدا ليس له ناصر و لا معين ))

 (( او را با لب تشنه مى كشند در حالى كه غريب و بيكس و تنها است و يار و ياورى ندارد ))

(( ولو تـراه يا آدم و هو يقـول : وا عـطشاه وا قـله ناصراه حتـى يحول العطش بينه و بين السماء كالدخان ، فلم يحبه احد الا باسيوف و شرب الحتوف فيذبح ذبح الشاة من قفاه و ينهب رحله اعداوه و تشهر راسه و رؤ س انصاره فى البلدان ...))

(( و اگر ببينى اى آدم او را در آن روز كه مى گويد: واى از تشنگى و كمى يار و ياور و تـشنگـى چـنان بر او غـلبه كند كه آسمـان به چـشمـش تـيره و تـار آيد مثل اينكه دود فاصله شده است پس هيچكس او را يارى نكند مگر با شمشير كه بجانش افتند و او را ذبح كنند و سرش را از قفا ببرند و دشمنان پس از كشتن اموالش را غـارت نمايند و سرهاى او و يارانش را شهر به شهر و ديار به ديار بگردانند و زنانش را اسير نمايند.

و اين چنين در علم خداى واحد منان گذشته است .سپس آدم و جبرئيل گريستند مانند زنى كه فرزندش مرده باشد. ))

التماس دعا

افسـوس که امـت ز خداونـد بريدند

 جـاي علي و آل، به شيطان گرويدند

بـا شعلـه ي آتـش درِ بيـت تو گشودند

هيزم عوض گل به سرِ دوش کشيدند

نامـوس خــدا دختـر پيغمبر مـا را

مردم همه پشت درِ آتش‌زده ديدنـد

تنها نه فقط اهل مدينـه، همه عالـم

فريـاد تـو ، بيـن در و ديـوار شنيدنـد

گرديد چو در سنّ جواني کمرت خم

حوران بهشتي همه از غصه خميدند

دنبـال علـي بـا بـدن خسته دويدي

همـراه تـو اطفـال تو با گريه دويدند

سوگند به قرآن که به شمشير سقيفه

سر از تن صد چاک حسين تو بريدند

بـر دامـن تاريـخ بــود ننــگ سقيفه

بشکست حسينت سرش از سنگ سقيفه

در پایان جا دارد از تمام عزیزانی که یار و یاور این واحد فرهنگی در ارائه هرچه بهتر این نشریه بودند تقدیر و تشکر نماییم. با توجه به حجم بالای کار و زمان محدود ، مطمئنا شاهد نواقصی چه از نظر دستوری و چه از نظر تایپی بوده اید. لذا خواهشمندیم ما را در رفع عیوب و ارائه هرچه بهتر اینگونه برنامه ها یاری فرمایید

مادربهشت شماره 18

شماره   18 :  ارتباط حضرت زهرا(س) با امام عصر (عج)

درباره ارتباط ميان حضرت زهرا (س) و حضرت مهدى (عج) و همانندى هاى آن دو بزرگوار، مطالبى را از قرآن و روايات بيان مي کنيم.

1-سخن گفتن حضرت زهرا(س) و حضرت مهدى(عج) هر دو در شکم مادر

الف) حضرت زهرا(س) با مادر سخن مى گويد:

امام صادق (ع) مى فرمايد: «وقتى حضرت خديجه (س) با پيامبر (ص) ازدواج کرد، زنان مکه از او کناره گيرى کردند، (و او تنها شد) تا اين که به حضرت زهرا (س) باردار شد. در آن زمان بود که فاطمه، با او سخن مى گفت و از او مى خواست که صبر کند.                                        بحارالانوار، ج 43، ص25

ب) سخن گفتن حضرت مهدى(عج) در شکم مادر:

حضرت حکيمه خاتون، وقتى قضيّه شب تولّد را نقل مى کند، مى گويد:

امام عسکرى (ع) فرمود: «سوره قدر را بر نرجس خاتون بخوان.». شروع کردم به خواندن سوره قدر. پس آن طفل، در شکم نرجس خاتون، با من همراهى مى کرد و مى خواند آن چه من مى خواندم و بر من سلامى کرد. من ترسيدم.

امام، صدا زد: «اى عمه! از قدرت الهى تعجب نکن، که حق تعالى کودکان ما را به حکمت گويا مى گرداند و ما را در بزرگى، در زمين، حجت خود مى گرداند».     اثبات الوصيه، ص 249

حضرت زهرا (س) و حضرت مهدى (عج) هر دو شفيع مؤمنان در قيامتند.

الف) حضرت زهرا(س) شفيع روز قيامت است

پيامبر اکرم(ص) فرمود: اى فاطمه! بشارت باد بر تو! نزد خداوند مقام محمودى دارى. در آن مقام، براى دوستداران و شيعيان خودت، شفاعت مى کنى و شفاعت تو پذيرفته مى شود.

فاطمة الزهراء(س) بهجة قلب المصطفى(ص)

 

ب) حضرت مهدى (عج) هم شفيع روز قيامت است:

در حديثى، امير مومنان على (ع) و جابر بن عبدالله انصارى از رسول خدا (ص) نقل مى کنند که پيامبر (ص) مقامات ائمه (ع) را در روز قيامت بيان فرمود. مقام حضرت مهدى (عج) را اين گونه بيان مى فرمايد: امام مهدى (عج)، شفيع مؤمنان در روز قيامت است؛ چرا که اذن شفاعت، از طرف خداوند داده نمى شود مگر به کسى که خداوند بخواهد و به آن راضى باشد.

مناقب ابن شهر آشوب، چاپ دارالاضواء، ج 1، ص 355

علاقه پيامبر (صلی الله علیه و آله) به حضرت زهرا (س) و حضرت مهدى (علیه السلام)

الف) علاقه پیامبر به حضرت زهرا(س)

علاقه پیامبر به حضرت زهرا(س) بر هیچ شیعه و سنی پوشیده نیست حضرت محمد(ص)بعد از مرگ همسر وفادارش دخترش را ام ابیها به معنای مادر پدر لقب داد که این اسم خود اوج علاقه پیامبر را به دختر گرانقدرش می رساند . همچنین در حدیث معروف دیگری که بارها در شماره های قبل ذکر کردیم پیامبر (ص) حضرت صدیقه (س) را پاره تن خود معرفی می کنند . موارد زیادی از این دست وجود دارد که همین دو مورد برای اهل معرفت کافیست .

ب)علاقه پيامبر (ص) به حضرت مهدى (عج)

آن قدر او محبوب پيامبر (ص) است که در دعاى عهد بعد از دعاهاى متعدد براى وجود مقدس او و براى فرجش، مى خوانيم: «اللّهُمَّ و سُرَّ نبيَّکَ محمّداً بِرُؤيَتِه خدايا! خوش حال کن پيامبرت محمد را به واسطه ديدار وجود مقدس حضرت مهدى».

همچنین عبدالله بن عمر نقل مى کند: پيامبر(ص) فرمود:

خداوند در شب معراج، به من فرمود: «چه کسى را در زمين بر امّت ات جانشين کرده اى؟» عرض کردم: «برادرم را». فرمود: «على ابن ابى طالب(ع) را؟» عرض کردم:«بلى». فرمود: «نظرى بر زمين کردم، پس تو را انتخاب کردم....نظر ديگرى کردم و

 

على (ع) را انتخاب کردم و او را وصى تو قرار دادم...».

اى محمد!، على و فاطمه و حسن و حسين و ائمه را از يک نور خلق کردم. سپس ولايت آنان را بر ملائکه عرضه داشتم. هر کس آن را پذيرفت، از مقرّبان شد و هر کس آن را رد کرد، به کافران پيوست.

اى محمد! اگر بنده اى، مرا چندان پرستش کند تا رشته حياتش از هم بگسلد، ولى در حالى که منکر ولايت آنان است، با من رو به رو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افکند.

اى محمد! آيا مايلى آنان را ببينى؟». عرض کردم: «بلى». فرمود: «قدمى پيش گذار!» من، قدمى جلو نهادم، ناگاه ديدم، على ابن ابى طالب و حسن و حسين و على بن الحسين و محمّد بن على و جعفر بن محمّد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمّد بن على و علىَّ بن محمّد و حسن بن على و حجت قائم را که در ميان آنان، همانند ستاره اى درخشان (کوکب درى) بود. گفتم: «اينان چه کسانى اند»؟ گفت: «اينان، امامان هستند و اين ايستاده (قائم)، کسى است که حلال مرا حلال مى کند و حرام مرا حرام و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت. اى محمّد! او را دوست بدار؛ چرا که من او را دوست مى دارم و هر کس او را دوست بدارد نيز دوست دارم.      مکيال المکارم ج 2، ص 218

مظلوميت حضرت زهرا(س) و حضرت مهدى(ع)

الف) ستم ديدگى حضرت زهرا(سلام الله علیها)

در زيارت آن حضرت مى خوانيم: «السلام عليک أيتها المعصومة المظلومة؛ سلام بر تو اى پاک ستمديده».

امير مؤمنان على (ع) در ترسيم مظلوميّت همسرش مى فرمايد:

فاطمه، دختر پيامبر خدا (ص)، همواره ستم ديده بوده و از حق خود محروم شد.                       شيخ طوسى، امالى، ص156

ب)مهدی  (عج) نیز ستمديده است

امير مؤمنان على (ع) در ترسيم مظلوميت و غربت فرزندش مهدى (عج) مى فرمايد: « صاحب اين امر، همان رانده شده دور     شده يگانه و تنها است».

حضرت، به حدّى مظلوم است که امام باقر (ع) مى فرمايد: «اگر او را مى شناختند، او را تکه تکه مى کردند»

معجم أحاديث الإمام المهدى(عج)، ج 3، ص 229.

حضرت زهرا (س) فرزندش را مظلوم معرفى مى کند.

مرحوم ميرجهانى مى گفت: در عالم رؤيا، مادر مظلومم حضرت فاطمه صديقه(س) را ديدم و ايشان سه بيت شعر فارسى خواند، وقتى بيدار شدم فقط يک بيت را به ياد داشتم و آن بيت اين گونه است:

دلى شکسته تر از من در آن زمانه نبود

                        در اين زمان دل فرزند من شکسته تر است

عنايات حضرت مهدى(عج) به علما و طلاب، ص 176

 

حضرت مهدی (ع) منتقم مادر

حضرت ولى عصر- عجل‏اللَّه تعالى فرجه الشريف- در طول عمرش بيش از ساير ائمه مظلوميت مادر را ياد مى‏كند و روزى كه ظهور مى‏كند، به مدينه مى‏آيد و ناله‏ها و استغاثه‏هاى فاطمه عليهاالسلام را متذكر مى‏گردد و مى‏گويد: اى مادر! امروز از قاتلانت انتقام مى‏گيرم و آنان را به سزاى اعمالشان مى‏رسانم. آنگاه به سراغ قبر قاتلان او آيد و با اذن خدا آن دو را زنده مى‏كند و سؤال كند: به چه جرمى مادرم را مصدوم و مجروح كرديد؟ بچه‏اش را كشتيد؟ خانه‏اش را مورد تهاجم قرار داديد؟ سپس با شمشيرى كه در دست دارد آنان را به قتل مى‏رساند و جسدشان را به آتش مى‏كشد و خاكسترشان را بر باد مى‏دهد....

بحارالانوار، ج 52، ص 386

 

 

 

 

 

 

 

حضرت زهرا(س) الگو و پیشوا حضرت مهدی (ع)

يك حديث شريف از توقيع مبارك آقا امام زمان عليه‏السلام در مورد مادرش فاطمه عليهاالسلام مى‏فرمايد:

و فى ابنة رسول‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله لى اسوة حسنة. (2)

در حالات و رفتار فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله، براى من سرمشق خوبى وجود دارد.

غيبة شيخ طوسى، ص 173

اين حديث، فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام را اسوه و الگو براى امام زمان عليه‏السلام نقل مى‏كند و مى‏رساند كه فاطمه عليهاالسلام نقش رهبرى دارد و ائمه‏ى اطهار عليهم‏السلام از او سرمشق مى‏گيرند.همانگونه که پدر بزرگوار امام زمان (ع) ، امام حسن عسگری (ع) می فرمایند:

نحن حجة اللَّه على الخلق، و فاطمة حجة علينا.

ما براى تمام مخلوقات حجت هستيم و فاطمه عليهاالسلام مادرمان حجت ما مى‏باشد. تفسير اطيب البيان، ج 13، ص 235

و بالاخره حضرت امام باقر عليه‏السلام در يك حديث فوق‏العاده زیبا و عرفانى مى‏فرمايند: اطاعت فاطمه عليهاالسلام براى تمام مخلوقات عالم از جن و انس و پرندگان و حيوانات، حتى براى انبيا و ملائكه واجب گرديده است. اين اطاعت اگر چه تكوينى است نه تشريعى، ولى عظمت فاطمه عليهاالسلام را به ساير مخلوقات جهان حتّى انبياى پيشين در بر دارد.

 

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

مادر بهشت شماره 17

شماره   17  :  علم ، عرفان،شفاعت و مصحف فاطمی

 

علم حضرت فاطمه (س)

روايات مهمى در منابع معروف اسلامى وارد شده، كه از مقام ارجمند علمى اين بانوى بزرگ پرده مى‏دارد مانند احاديث زير:

ابونعيم در حديث از پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم نقل مى‏كند كه روزى رو به يارانش كرد و فرمود: «ما خير للنساء؟»

چه چيزى براى زنان از همه بهتر است؟

ياران ندانستند در جواب چه بگويند.

على(ع) به سوى فاطمه(س) آمد و اين مطلب را به اطلاع او رسانيد. بانوى اسلام گفت: «چرا نگفتى: از همه بهتر اين است كه نه آنها مردان بيگانه را ببينند و نه مردان بيگانه آنها را» (با آنها جلسات خصوصى نداشته باشند).

على (ع)بازگشت و اين پاسخ را به پيغمبر اكرم (ص) عرض كرد. پيامبر فرمود: « چه كسى اين پاسخ را به تو آموخت؟».

عرض كرد: فاطمه عليهاالسلام.

فرمود: «انها بضغه منى، او پاره‏ى وجود من است» اين حديث نشان مى‏دهد كه امير مؤمنان على(ع) با آن مقام عظيمى كه در علوم و دانش داشت كه دوست و دشمن همه به آن معترفند و باب مدينه‏ى علم پيغمبر اكرم(ص)بود گاهى از محضر همسرش فاطمه (س) استفاده‏ى علمى مى‏كرد. حليه‏الاولياء 2 / 40

اين سخن پيغمبر (ص) كه بعد از بيان احاطه‏ى علمى فاطمه علهياالسلام مى‏گويد: «او پاره‏اى از وجود من است» بيانگر اين واقعيت است كه منظور از «بضعه» تنها پاره‏ى تن و جسم نيست، كه بسيارى در تفسير حديث گفته‏اند، بلكه فاطمه پاره‏اى از روح پيامبر (ص)و علم و اخلاق و ايمان و فضيلت او نيز بود، و پرتوى از آن خورشيد و شعله‏اى از آن مشكات محسوب مى‏شد.

عرفان حضرت زهرا(س)

فاطمه(س)  از نظر تكوينى معصوم است. همچنین تنزل نور او در صلب پاك و آنگاه در رحم پاك و نمو جسمش از غذاى حلال كه به همراه تسبيح  خداوند تناول شده است، زمينه‏ى      عصمت تشريعى او را فراهم آورده است.

تربيت و پرورش زهرا(س) در دامان پاك خديجه(س) و در كنار پدرى كه رسول خداست، زمينه را براى ظهور عرفان تشريعى هر چه بيشتر آماده مى‏ساخت. او لحظه‏اى از ياد خدا غافل نگشت و از انجام تكاليف الهى و انسانى سرباز نزد.

تجلى عرفان بانوى بزرگ اسلام و دخت رسول‏اللَّه(ص) در قلب و جوارحى است كه به فرموده‏ى پدر بزرگوارش حضرت محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلم پر از ايمان و يقين است:

( براستى خداى بزرگ قلب و جوارح دخترم فاطمه(س) را از ايمان و يقين پر كرده است).           بحارالانوار، ج 43، ص 29

ظهور عرفان حضرت زهرا(س) در تمجيد خدا از اوست، خداوند او را بر عبادش گرامى داشته است، رسول خدا(ص)فرمودند:

«... هر زمان كه در محراب در محضر پروردگارش- جل جلاله- مى‏ايستاد نورش بر فرشتگان آسمان مى‏درخشيد آن چنانكه نور ستارگان بر اهل زمين پرتو مى‏افكند. خداى عزّوجلّ به فرشتگان مى‏فرمايد: اى فرشتگان من! نظر به كنيز من فاطمه سيده‏ى كنيزانم بنماييد كه چگونه در محضرم ايستاده و از ترس من به خود مى‏لرزد و با قلب و تمام وجودش بر عبادات من اقدام كرده است. به شهادت مى‏گيرم شما را كه براستى شيعيانش را از آتش در امان قرار دادم». بحارالانوار، ج 43، ص 172

حقیقت عرفان فاطمه- سلام‏اللَّه‏عليها- در محراب عبادت بود آنگاه كه براى ستايش حق مى‏ايستاد، هفتاد هزار فرشته‏ى مقرب بر او سلام مى‏كردند و او را به جمله‏اى مى‏خواندند كه ملائك مريم را با آن ندا مى‏كردند:

پس مى‏گفتند: اى فاطمه! براستى خدا تو را برگزيد و پاك و طاهر گرداند و تو را بر زنان جهانيان اختيار فرمود.

امام حسين(ع) از برادرش امام حسن(ع)  نقل مى‏فرمايد كه:

«مادرم را در شبى ديدم كه در محرابش ايستاده بود متوجه ايشان بودم، پس آنقدر به ركوع و سجده رفت تا اين كه عمود صبح نمايان شد. و شنيدم كه براى زنان و مردان مؤمن دعا        مى‏كرد و اينها را نام مى‏برد و برايشان زياد دعا نمودند اما براى

خودشان هيچ دعا نكردند. به مادرم گفتم: اى مادر چرا براى خودتان دعا نكرديد آن چنانكه براى غير خودتان دعا نموديد؟ پس فرمود: اى فرزندم! اول همسايه سپس خانه».

صبر فاطمه(س) بر گرفتاريها و ستمها، در تمام دوران حياتش، بيانگر اين است كه او يك آن و به اندازه‏ى خردلى از ياد خداى متعال غافل نبوده و با تن دادن به قضا و قدر الهى، زمينه‏ى عرفان و شهود در مرتبه‏ى عاليتر را مى‏جسته است. گرفتاريها، رنجها، تأثير منفى در روح متعالى او نداشت بلكه عاليترين اثر مثبت در جهت عشق و توكل به اللَّه را در او گذاشت.

مقام شفاعت حضرت زهرا(س)

مسأله شفاعت، چيزى است كه ريشه‏ى قرآنى و حديثى داشته و ضرورت مذهب به حساب مى‏آيد.

روزى سلمان به پيامبر (ص) گفت: اى مولاى من! تو را سوگند به خدا، از عظمت فاطمه (س)در روز قيامت تعريفى بفرماييد.

پيامبر خدا (ص) با تبسم رو به سلمان كرد و فرمود: سوگند به آن آفريدگارى كه جانم در دست اوست، فاطمه عليهاالسلام را در آن روز بر ناقه‏اى از ناقه‏هاى بهشت سوار مى‏كنند، جبرئيل و ميكائيل به ترتيب از راست و چپ او حركت مى‏نمايند. اميرالمؤمنين پيشاپيش و حسن و حسين از پشت سر، وى را همراهى مى‏كنند، تا بدين طريق فاطمه عليهاالسلام از پل‏صراط مى‏گذرد و پس از گفتگوهاى زياد، آنگاه خطاب مى‏رسد: فاطمه! هرچه مى‏خواهى بخواه. دخترم عرض مى‏كند:

بار الهى! از تو مى‏خواهم علاقه‏مندان خود و فرزندانم حسن و حسين را در آتش مسوزان. خطاب مى‏رسد: يا فاطمه! سوگند به عزت و جلالم، دو هزار سال پيش از خلق آسمانها و زمين، بر خودم لازم كرده‏ام كه اين حاجت تو را برآورم .

                                           سفينه البحار، ج 2، ص 375

لازم به ذکر است شفاعت شوندگان نیز بايد واجد شرايط باشند. ايمانشان را در دنيا تباه نسازند. حقوق و آبروى مردم را تضييع      ننمايند و در عمل به واجبات دينى كوتاهى نكنند.

مصحف فاطمه(س)

مصحف فاطمه عليهاالسلام شامل: اخبار و اطلاعاتى در آينده‏ى جهان تا روز قيامت، سرنوشت فرزندان و ذرارى آن حضرت، ستمگرى و انواع جنايات خلفاى جور و پادشاهان بى‏داد و از اين قبيل علوم و اخبار مى‏باشد، اين كتاب كه از نظر حجم سه برابر قرآن است، ولى چيزى درباره‏ى قرآن و يا احكام و حلال و حرام ندارد، بلكه آينده‏ى تاريخ را تا روز رستاخيز ترسيم كرده است، كه اينك چند حديث در اين زمينه نقل مى‏كنيم:

ابوبصير از امام صادق عليه‏السلام در مورد مصحف فاطمه عليهاالسلام سوال نمود،آن حضرت در جواب او فرمودند:

مصحف فاطمه عليهاالسلام سه برابر اين قرآن موجود است، ولكن در يك کلمه نيز مشابهت ندارند.

و در حديث ديگرى همين امام بزرگوار از علوم غيبى و آنچه خداوند در اختيارشان گذاشته خبر مى‏كند و از كتابهاى آسمانى كه مخصوص ائمه است ذكرى به ميان مى‏آورد، آنگاه در مورد مصحف فاطمه چنين مى‏گويند:

مصحف فاطمه (س) كتابى است كه تمام حوادث و اخبار غيبى و جرياناتى را كه پادشاهان تا روز قيامت انجام مى‏دهند در آن آمده است.

و بالاخره ابوعبيده مى‏گويد: برخى از اصحاب شيعه از امام صادق عليه‏السلام در مورد كتابهاى: جامعه، جفر و مصحف فاطمه پرسيدند، حضرت فرمودند: مصحف فاطمه عليهاالسلام اين است كه ملكى پيوسته در حضور فاطمه عليهاالسلام بود و او را در عزاى پدر تسلى مى‏داد. و از آينده‏ى جهان و سرنوشت فرزندانش خبر مى‏كرد و حضرت علی (ع) کتابت می فرمودند اين كتاب را مصحف فاطمه گويند.

فاطمه زهرا عليهاالسلام مى‏فرمايد: از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيدم، در روز جمعه ساعتى است كه هيچ مسلمانى مراقب آن نبوده كه حاجت خيرى از خداى عزوجل بخواهد مگر آنكه حاجت او را برآورده ساخته است. فاطمه عليهاالسلام مى‏گويد عرض كردم يا رسول‏اللَّه آن چه ساعتى است؟ فرمود: آن هنگامى است كه نصف قرص خورشيد در موقع غروب پنهان شود. پس از آن فاطمه به غلام خود فرمود: بر فراز بام درآى و چون ديدى نصف قرص خورشيد در هنگام غروب پنهان شد به من خبر ده تا دعا كنم

مادر بهشت شماره 16

شماره   16  :  حضرت فاطمه (س) در کلام وحی


در 15 شماره گذشته سعی برآن شد تا به صورت مختصر و مفید وقایع مهم زندگی حضرت زهرا(س) را بیان کنیم  در چند شماره پیش رو  به برخی از معارف فاطمی اشاره خواهیم کرد.

1. سوره کوثر

إنّا أعطیناک الکوثر، فصلّ لربّک وانحر، إنّ شانئک هو الأبتر

در شأن نزول این سوره گفته شده:

زمانى که رسول‌(ص) دو تن از فرزندان خود به نام‌هاى عبد‌اللّه و قاسم را از دست داد و دشمنان آن حضرت، براى تضعیف او، زبان طعن و شماتت، گشودند، عاص بن وائل او را «ابتر» خواند، که در لغت عرب به «مقطوع النسل» اطلاق می‌شود.

کوثر از ریشه کثرت است و برچیزى اطلاق می‌شود که شأنیت کثرت در او باشد و مراد از کوثر خیر فراوان است.

البته آن خیر کثیرى که پیامبر در نتیجه اعطاى خداوند؛ مالک آن شده است، در آیه اول مشخص نشده و شاید بدین لحاظ باشد که با اطلاق و عدم تقییّد آن، عظمت و شأن خاص، بدان ببخشد.براى کلمه (کوثر) در این سوره، معانى متعدد مطرح شده است، علامه طباطبایى در المیزان با توجه به معناى آخرین آیه که دشمن آن حضرت را، ابتر معرفى کرده، مناسب‌ترین معنا را «کثرت» ذریه پیامبر اکرم (ص) ذکر می‌کند.

.کوثر، صیغه مبالغه است. یعنى اى پیامبر، به تو، دخترى دادیم که مجسمه خیر است پس به شکرانه این نعمتى که به هیچ‌کس داده نشده و نخواهد شد، نماز بخوان.

امام فخررازى در ذیل آیه می‌نویسد:کوثر هشت معنا دارد که تمام آن معانى درباره حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا‌(س) است. آنگاه خودش می‌گوید: چگونه، فاطمه کوثر نباشد که چون علی‌بن‌الحسین و محمد‌بن‌على باقرالعلوم و صادق المصدق، میوه و ثمره دارد.              امام فخر رازی، التفسیر الکبیر، 32/122

2. آیه تطهیر

إنّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و‌یطهّرکم تطهیرا (احزاب/33)

این آیه به گفته بیشتر محدثان اهل سنّت و تمام علماى شیعه، در خصوص اهل کساء، نازل شده است.

 

 

چنانچه در صحیح مسلم و ترمذى و طبرى و کتاب‌هاى دیگر از عایشه و ام سلمه و انس‌بن‌مالک و دیگران با مختصر اختلافى روایت کرده‌اند که چون آیه تطهیر نازل شد، رسول خدا (ص)، فاطمه (س) و على (ع) و حسن و حسین‌ (ع) را خواندند و کساى خود را بر روى آنها انداختند و فرمودند: «اللهم إنّ هؤلاء أهل بیتی، فاذهب عنهم الرّجس و‌طهّرهم تطهیرا».

همچنین در انتهاى سوره واقعه،می‌فرماید: إنّه لقرآن کریم، فى کتاب مکنون، لایمسّه إلاّ المطهّرون؛ هیچ‌کس به قرآن، راه پیدا نمی‌کند مگر مطهرون.

با توجه به این آیه، تنها اهل بیت، مسّ وجودى کتاب مکنون را دارند و این هم فضیلتى بزرگ براى حضرت زهرا (س) است.

با توجه به احادیثى که معناى «رجس» را پاکى از گناه و آلودگى می‌داندو نه پاکى ازنجاسات ظاهرى پس این آیه شریفه، بزرگ‌ترین دلیل بر عصمت فاطمه زهرا (س) از هر‌گونه گناه و آلودگى است.

3. آیه (لیله القدر)         إنّا أنزلناه فى لیله القدر

در تفسیر فرات کوفى با ذکر سند از امام صادق‌(ع) نقل شده است، که حضرت در تفسیر «إنّا أنزلناه فى لیله القدر» فرمودند: «لیله» فاطمه و«القدر»، اللّه است. سپس افزودند ؛ پس هر کسى که فاطمه را به درستى و «کما هو حقه» بشناسد، لیله القدر را درک کرده است و فاطمه به این نام، نامگذارى شده، به خاطر آن‌که مردم از شناخت او عاجزند.

4. آیه مباهله

فمن حاجّک فیه من بعدما جائک من العلم فقل تعالوا ندع أبنائنا و‌أبنائکم و‌نسائنا و‌نسائکم و‌أنفسنا و‌أنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه اللّه على الکاذبین. (آل عمران،3/61)

 با کسانى که با تو در امر نبوت مجادله می‌کنند، بگو بیایید پسران و زنان و نفوس خویش را بخوانیم وتضرع کنیم. آن‌گاه   لعنت خدا بر دروغ گویان.                                       طبق احادیث متواتر میان شیعه و سنى در روز مباهله،

مسیحیان نجران، پیامبر را مشاهده کردند در حالى که حسنین و فاطمه وعلی‌(ع)، همراه او بودند و به سوى مکان مورد نظر می‌آمدند.

در این آیه، نسائنا، منحصر به حضرت فاطمه‌(‌س) شده است. با این‌که زنان و همسران پیامبر در حجره‌هاى آن حضرت بوده‌اند و زنان بزرگ دیگرى مانند: صفیه و ام هانى و دیگران، وجود داشتند، هیچ‌کدام به این مباهله دعوت نشدند.زیرا تنها افراد معصوم، صلاحیت مباهله را دارند.

و این نمایش به منزله دلیل عینى و ملموس است بر جایگاه والاى زهراى مرضیه، نزد پیامبر خدا و عدم برابرى هیچ زنى با او درمقام و رتبه خاصى که دارا بود.

5. آیه مودت

ذلک الّذى یبشّر اللّه عباده الّذین ءامنوا و‌عملوا الصّالحات قل لا أسألکم علیه أجراً الاّ المودّه فى القربى و‌من یقترف حسنه نزد له فیها حسناً إنّ اللّه غفور شکور. أم یقولون افترى على اللّه کذباً.(شوری،42/23و24) این همان است که خداوند به بندگانش که ایمان آورده‌اند و کارهاى شایسته کرده‌اند؛ مژده می‌دهد، بگو براى آن کار از شما مزدى نمی‌طلبم مگر دوستدارى در حق اهل بیتم و هر کس کار نیکى کند در آن برایش جزاى نیک بیفزاییم چرا که خداوند آمرزنده قدردان است. یا می‌گویند پیامبر خدا دروغ بسته است….

ابن عباس درباره شأن نزول آیات فوق که به آیات مودت، شهرت یافته، ‌گوید:

چون اسلام پس از هجرت پیامبر به مدینه، استحکام یافت، انصار گفتند: نزد پیامبر برویم و بگوییم در گرفتاری‌هایى که پیش می‌آید، اموال ما در اختیار تو است و می‌توانى در جهت پیشبرد دین از آنها استفاده کنى. آیه شریفه، نازل شده و پیامبر آن را در پاسخ آنان، تلاوت فرمود. منافقان مانند همیشه که در صدد تضعیف رسول خدا‌(ص) بودند اظهار داشتند: او (محمد(ص) ) در همان مجلس این سخن را ساخت تا ما را پس

 

 

از خود، نزد خویشانش ذلیل و خوار، گرداند .آن‌گاه آیه دوم نازل شد که آیا بر خداوند دروغ و افتراء می‌زنید؟...

 این چه مودتى است که هم سنگ،  اجر رسالت است. مودت گروهى که بر سر سلسله  و میزان آنان زهراى مرضیه، محبوبه امت، است. همان بانویى که پیامبر درباره‌اش فرمود: اى حسن و حسین شما دو کفه ترازویى هستید که فاطمه، شاهین آن است و کفه ترازو در حال تعادل قرار نمی‌گیرد مگر به وسیله شاهین آن و شاهین، استوار نمی‌شود مگر بر دو کفه ترازو و…

6. آیات ابرار

إنّ الأبرار یشربون من کأس کان مزاجها کافوراً. عیناً‌یشرب بها عباد اللّه یفجّرونها تفجیرا. یوفون بالنذر و‌یخافون یوماً کان شرّه مستطیراً. و‌یطعمون الطعام على حبّه مسکیناً و‌یتیماً و‌أسیراً. إنّما نطعمکم لوجه اللّه لا نرید منکم جزاء و‌لا شکوراً. إنّا نخاف من ربّنا یوماً عبوساً قمطریراً. (انسان،76/5 ـ10)

ابرار در آخرت از جام‌هاى بزرگ لبریز بهشت که چون کافور، سرد و دلپذیر است، می‌آشامند و آن کافورها، خوشبوى و شیرین است. این آب، آمیخته است به آب چشمه‌اى که براى بندگان خاص خود خلق شده و هر کجا بخواهند، آن کاسه‌ها حاضر است و در قصرها مهیا است. این آب گوارا مثل این است که در عمارات و ابنیه بهشت،همیشه جریان دارد و در اختیار بنده‌هاى وفادار خداست. اینان به نذر خود وفا کرده و اطاعت خدا کرده و از روزى که محنت آن، آشکار است، می‌ترسند. اینان در راه خدا به مسکین و یتیم و اسیر، اطعام می‌کنند و به زبان حال می‌گویند: ما براى خدا، اطعام کردیم، و از شما جزا و تشکرى نمی‌خواهیم. ما از پروردگارمان در روزى که چهره برافروخته و در هم کشیده است، می‌ترسیم.

از مسلمات فریقین است که این آیه در مورد حضرت زهرا‌(س) و شوهر و دو فرزندش نازل شده است. به اتفاق مفسّران، آیات این سوره در مدینه در هنگام کسالت حسنین‌(ع) نازل شد که درباره

 

نذر فاطمه‌(س) و علی‌(ع) براى سلامتى حسنین‌(ع) بود. علامه امینی، در الغدیر، نام سى و چهارتن از کسانى که شأن نزول این سوره را داستان مذکور، دانسته‌اند، ذکر کرده‌است.

تنها به ذکر این نکته لطیف ازسوى آلوسی، مفسّر اهل‌سنت، اکتفا می‌شود که:

در این سوره، سخنى از «حورالعین» که در سوره‌هاى دیگر از آن به عنوان یکى از نعمت‌هاى بهشتى یاد شده، به میان نیامده است و چه بسا این ناگفتن، به حرمت نور چشم رسول خدا‌(ص)، حضرت فاطمه زهرا (س) باشد که سوره در فضیلت او وخانواده‌اش و نعمت‌هایى که در بهشت از آن بهره‌مند خواهد شده، نازل شده است.

7. آیه التقاء بحرین

این آیه از جمله آیاتى است که علاوه بر معنا و تفسیر ظاهری، به حکم تفسیر باطنى بر آن حضرت منطبق است:

مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخ لایبغیان. یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان. (الرحمن، 55/19ـ22)

غالب مفسّران و محدثان و مورخان فریقین، معتقدند که شأن نزول این آیات درباره تلاقى بحر نبوت و ولایت و درباره حضرت فاطمه‌(س) و علی‌(ع) است.

علامه بحرانی، دوازده روایت که بعضى از آنها از طریق اهل سنت نقل شده، ذکر می‌کند که مراد از «بحرین» على و فاطمه (ع) هستند که هیچ گاه بر یگدیگر،  سرکشى نمی‌کنند.

در تفسیرى از ابن عباس نقل شده که:

برزخ میان آن دو، مهر و محبتى است که از بین رفتنى نیست و همین عامل مانع سرکشى هر کدام، نسبت به دیگرى است.

آیاتى که در قرآن کریم، پیرامون وجود حضرت فاطمه زهرا‌(س) است، بسیار می‌باشد که ما در این نشریه تنها به ذکر چند نمونه از آیات، پرداخته و بررسى کامل‌تر را به علاقمندانش واگذار می‌کنیم.